جَهمیه
ابن اثیر در اللباب فی تهذیب الانساب جُهْمی را به ضم جیم و سکون هاء ضبط کرده است. [۱]
دائرة المعارف بزرگ اسلامی جهم بن صفوان را به عنوان نخستین کسی که قائل به «مخلوق بودن قرآن » بوده و از زمره نظریه پردازان مسئله قدر به حساب آورده است. [۲]
جَهمیه تقریباً در زمانی به وجود می آید که قَدَریه به وجود آمده است و این دو در پیدایش، تقارن زمانی دارند.
گویا جَهمیه با قَدَریه که در آن روزگار اسلاف معتزله به شمار می آمدند در عقایدی از قبیل نفی صفات و غیره، مشترک بوده اند. و ظاهراً به خاطر اینکه قَدَریه و معتزله با جَهمیه در عقائدی که عامه مردم با آن مخالف بودند، اشتراک داشتند و همچنین به خاطر آن که جهم بن صفوان در لشکر حارث بن سریج بر بنی امیه خروج می نماید، در کلمات نویسندگان لفظ جهمی بر بیشتر اهل بدعت اطلاق شده و به لفظی برای تجریح (خسته کردن و آسیب رساندن) (ممکن است این لغت را در این مقام به «تخریب» معنی کنیم.) مخالفین تبدیل می گردد. [۳]
چنانکه ابن تیمیه می گوید: «سلف به هر کس که صفات را از خداوند نفی می کرد و قرآن را مخلوق می شمرد و قائل به رؤیت خدا در قیامت نبود، جهمی می گفتند». [۴]
ابن تیمیه بر همین ملاک، معتزله، نجاریه و ضراریه را از جَهمیه به حساب می آورد. [۵]
ابن جوزی می نویسد: « جَهمیه 12 فرقه اند که عبارت اند از: معطله، مریسیه، ملتزمه، واردیه، زنادقه، حرقیه، مخلوقیه، فانیه، مغیریه، قبریه، واقفیه، لفظیه. » [۶]
دانشنامه جهان اسلام درباره جهم بن صفوان پس از آن که می نویسد: « جهم به سبب مدتی اقامت در سمرقند و نیز تِرمِذ، سمرقندی و ترمذی نیز نامیده شده است»، به آشنایی وی با جعد بن درهم اشاره کرده و می نویسد: « جهم تحت تأثیر اندیشه های جعد قرار گرفت اما صرفاً تکرار کننده سخنان جعد نبود».
این دانشنامه به تفاوت اندیشه جهم با آرای جعد بن درهم در بحث جبر اشاره کرده و اضافه می کند: « جهم در عالم فاعلی غیر از خدا نمی دید و نسبت دادن افعال به مردم را از روی مجاز می دانست، بدین ترتیب او قائل به جبر بود و اندیشه اش از این حیث در تقابل با اندیشه جعد ـ که قائل به اختیار بود ـ قرار می گرفت. در این زمینه اندیشه او در تقابل با معتزله و نزدیک به اشاعره بود. »
دانشنامه جهان اسلام با این حال گزارش می دهد که در نگاه تراجم نویسان اندیشه جهم به جعد و اندیشه جعد به سلسله ای از افراد از جمله بیان بن سمعان غالی و در نهایت به فردی یهودی متصل می شود. در این دانشنامه آرای زیر به جهم بن صفوان نسبت داده شده است: ایمان به معرفت و قلب است و نه به اقرار و عمل، و کفر هم صرفاً جهل به خداست. ایمان تشکیکی نیست و لذا فرقی بین ایمان پیامبران و مردم نیست. علم خدا غیر از خداست. نسبت دادن بسیاری از صفات به خدا درست نیست. قرآن مخلوق است. رؤیت خدا منفی است.
این دانشنامه هم چنین در تبیین نهایی آرای او می نویسد: «تقریباً همه آرای جهم بر این استوار است که خدا ذاتی منزه است، با قدرت مطلق که هیچ موجودی مثل او نیست و هرگونه تشبیهی در مورد او خلاف و طرح هر موجودی در کنار او نادرست است. » بنابر گزارش مذکور، فرقه جَهمیه در قرن سوم و چهارم فرقه مطرحی بوده و تا حدود قرن پنجم در نهاوند هنوز فرقه هایی که جهمی خوانده می شدند وجود داشتند که البته رو به زوال بودند. دانشنامه جهان اسلام همچنین با اشاره به بشر بن غیاث مریسی فقیه دوران مأمون (مؤسس فرقه مریسیه )، وی را از مبلغین برجسته جَهمیه برشمرده و به نقل از فرق نویسان، جَهمیه را گاه فرقه ای مستقل و گاه از مجبّره، گاه از مرجئه و گاه نیز از معتزله معرفی کرده و می نویسد: «با ظهور معتزله که به صورت مبسوط تر و مستدل تر آرای عقل گرایانه جهم را مطرح می کردند، به تدریج جهم و اندیشه های او به حاشیه رفت و اندیشه معتزلی جای آن را گرفت. »
این دانشنامه در پایان یادآوری می کند: «درباره جبری مسلک بودن جهم و پیروان او گفتنی است که در تحلیل های تاریخی غالباً مجبّره را گروهی در جهت منویات بنی امیه معرفی کرده اند. اما شرکت جهم در قیام علیه بنی امیه نشان دهنده متقن نبودن این سخن است». [۷]
ملطی در التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع می نویسد: جَهمیه آرای خویش را از سمنیه گرفته اند. [۸]
رک: سمنیه .
پانویس
- ↑ اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج1، ص317
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج12، ص201
- ↑ اعتقادات فِرَق المسلمین و المشرکین، فخر رازی، ص89 / البدء و التاریخ، مطهر مقدسی، ج5، ص146 / بیان الادیان، ابوالقاسم بلخی، ص85 / تبصرة العوام، مرتضی رازی، ص56 / التبصیر فی الدین، شهفور اسفراینی، ص107 / تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم، سیدعلی جرجانی، ص64 / تلبیس ابلیس، ابن جوزی، ص41 / جهم بن صفوان و مکانته فی الفکر الاسلامی، خالد العلی / الحور العین، نشوان حمیری، ص148 / طبقات الشافعیة الکبری، سبکی، ج1، ص96 / الفرق الاسلامیة، محمود بشبیشی، ص56 / الفرق بین الفرق، عبدالقاهر بغدادی، ص221 / الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ابن حزم، ج2، ص209 / مفاتیح العلوم، محمد بن احمد خوارزمی، ص47 / مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ابوالحسن اشعری، ج1، ص214 / المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، احمد بن علی مقریزی، ج2، ص349 / المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، احمد بن یحیی بن مرتضی، ص107 / نفائس الفنون فی عرایس العیون، شمس الدین محمد آملی، ج2، ص272 / هفتاد و سه ملت، ص39
- ↑ الرسالة البعلبکیة، ابن تیمیة، ص391
- ↑ همان
- ↑ تلبیس ابلیس، ابن جوزی، ص41
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، ج11، ص536
- ↑ التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، محمد ملطی شافعی، ص99