کُلّابیه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دایره المعارف فرق اسلامی
پرش به: ناوبری، جستجو
 
(۶ نسخه‌های متوسط توسط ۲ کاربران نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
ایشان منسوب به عبدالله بن محمد بن سعید بن کُلّاب قطّان بصری می باشند. <ref> [[بیان الادیان]]، [[ابوالقاسم بلخی]]، ص86 / [[تبصرة العوام]]، [[مرتضی رازی]]، ص108 / [[مفاتیح العلوم]]، [[محمد بن احمد خوارزمی]]، ص47 / [[المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل]]، [[احمد بن یحیی بن مرتضی]]، ص108</ref>
+
ایشان منسوب به [[عبدالله بن محمد بن سعید بن کُلّاب قطّان بصری]] می باشند. <ref> [[بیان الادیان]]، [[ابوالقاسم بلخی]]، ص86 / [[تبصرة العوام]]، [[مرتضی رازی]]، ص108 / [[مفاتیح العلوم]]، [[محمد بن احمد خوارزمی]]، ص47 / [[المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل]]، [[احمد بن یحیی بن مرتضی]]، ص108</ref>
  
این شخص از متکلمین [[اهل سنت]] در عصر [[مأمون عباسی]] بوده وی در عقاید خویش به طور کامل از [[احمد بن حنبل]] امام حقیقی [[اهل سنت]]، تبعیت نکرده است. [[ابوالحسن اشعری]] او را از [[اهل اثبات]] به حساب آورده <ref> [[مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین]]، [[ابوالحسن اشعری]]، ج1، ص249</ref>، به این معنی که خدا را به وسیله علم، عالم و به وسیله قدرت، قادر می دانسته است. [[عبدالله بن سعید|ابن کلّاب]] در بیشتر امور، با [[اهل سنت]] هم عقیده بوده و بنابراین می توان او را سلف [[اشاعره]] به حساب آورد.  
+
این شخص از متکلمین [[اهل سنت]] در عصر [[مأمون عباسی]] بوده وی در عقاید خویش به طور کامل از [[احمد بن حنبل]] امام حقیقی اهل سنت، تبعیت نکرده است. [[ابوالحسن اشعری]] او را از [[اهل اثبات]] به حساب آورده <ref> [[مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین]]، [[ابوالحسن اشعری]]، ج1، ص249</ref>، به این معنی که خدا را به وسیله علم، عالم و به وسیله قدرت، قادر می دانسته است. [[عبدالله بن سعید|ابن کلّاب]] در بیشتر امور، با اهل سنت هم عقیده بوده و بنابراین می توان او را سلف [[اشاعره]] به حساب آورد.  
  
اشعری، خود در ابتدا از [[کلّابیه]] به شمار می رفته و بعدها توسط شاگردانش در مباحث کلامی و امور اعتقادی، به عنوان امام مطرح می شود. به همین جهت [[شیخ مفید]]، اشعری را از متکلمینی که بر مذهب [[عبدالله بن سعید|ابن کلّاب]] مشی می کرده اند، به حساب آورده <ref> [[اوائل المقالات]]، [[شیخ مفید]]، ص154</ref> و [[احمد بن علی مقریزی]] نیز می نویسد: «اشعری مذهب اعتزال را ترک کرده و در مسائل صفات و قدر و حسن و قبح عقلی و قول به فاعل مختار راه [[عبدالله بن سعید|ابن کلّاب]] را پیمود و بر قواعد او مطالب را ترتیب داد». <ref> [[المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار]]، [[احمد بن علی مقریزی]]، ج2، ص358</ref>
+
اشعری، خود در ابتدا از کلّابیه به شمار می رفته و بعدها توسط شاگردانش در مباحث کلامی و امور اعتقادی، به عنوان امام مطرح می شود. به همین جهت [[شیخ مفید]]، اشعری را از متکلمینی که بر مذهب ابن کلّاب مشی می کرده اند، به حساب آورده <ref> [[اوائل المقالات]]، [[شیخ مفید]]، ص154</ref> و [[احمد بن علی مقریزی]] نیز می نویسد: «اشعری مذهب اعتزال را ترک کرده و در مسائل صفات و قدر و حسن و قبح عقلی و قول به فاعل مختار راه ابن کلّاب را پیمود و بر قواعد او مطالب را ترتیب داد». <ref> [[المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار]]، [[احمد بن علی مقریزی]]، ج2، ص358</ref>
  
علیرغم نزدیکی مذهب [[کلابیه]] با عقاید اشعری، پس از انتشار [[اشعریه]]، باز هم [[کلّابیه]] باقی بوده اند، چنانکه شیخ [[عبدالجلیل رازی]] در نیمه دوم قرن ششم هجری قمری می گوید: «آن گه بلاد [[آذربایجان]]، [[بدر]]، [[روم]] و [[همدان]] و [[اصفهان]] و [[ساوه]] و [[قزوین]] و مانند آن همه [[شافعی]] مذهب باشند. بهری [عده ای] مشبهی، بهری اشعری، بهری کلّابی، بهری [[حنبلی]] ». <ref> [[النقض]]، [[عبدالجلیل رازی]]، ص459</ref>
+
مرحوم [[آیت الله سید مهدی روحانی]] در دست نوشته های خود می نویسد: « شیخ مفید، اشعری را از متکلمین بر مذهب ابن کلّاب برمی شمارد» و به هیچ کتاب و مرجعی ارجاع نمی دهد. این درحالی است که چنین مطلبی در متن مرحوم مفید یافت نشد، بلکه آن چه در چاپ [[اوائل المقالات]] یافت می شود، حاشیه ای از [[شیخ الاسلام زنجانی]] است که پیرامون جمله شیخ مفید در قول هجدهم که نوشته است: «مردی از [[بصره]] که معروف به اشعری بود، قولی را احداث کرد که مخالف الفاظ همه موحّدین بود. » می نویسد: «از وقتی که [[معتزله (معتزله)|معتزله]]، نفی کردند که برای خدا صفاتی غیر از ذات او باشد، در مقابل ایشان جماعتی از اهل اثر و حدیث در اثبات صفات، مبالغه نمودند و می گفتند این صفات، صفات قدیمه ای است که قائم بالذات است. ایشان از امثال این تعبیرات تجاوز نمی کردند و برخی از ایشان مثل عبدالله بن سعید (همان |ابن کلّاب) و [[قلانسی]] و [[حارث بن اسد محاسبی|حارث محاسبی]] بر این مطلب استدلال های غیر مضبوط اقامه می کردند. تا آن که اشعری به کمک آن ها آمد و گفتار ایشان را با سخنان خود تأیید کرد چرا که وی طریقه معتزله را می شناخت. » <ref> [[اوائل المقالات]]، [[شیخ مفید]]، ص154</ref>
  
نکته حایز اهمیت آن است که [[عبدالقاهر بغدادی]] ـ که از تابعین اشعری است ـ برای این که در امامت اشعری خللی وارد نشود، در کتاب خود، [[الفرق بین الفرق]] و به تبع او [[شهفور اسفراینی]] در [[التبصیر فی الدین]] اصلاً نامی از [[کلابیه]] به میان نیاورده و از سابقه و تأثیر آن ها در مذهب [[اشعریه]] سخنی نمی گوید.  
+
علیرغم نزدیکی مذهب کلابیه با عقاید اشعری، پس از انتشار [[اشعریه]]، باز هم کلّابیه باقی بوده اند، چنانکه شیخ [[عبدالجلیل رازی]] در نیمه دوم قرن ششم هجری قمری می گوید: «آن گه بلاد [[آذربایجان]]، [[بدر]]، [[روم]] و [[همدان]] و [[اصفهان]] و [[ساوه]] و [[قزوین]] و مانند آن همه [[شافعی]] مذهب باشند. بهری [عده ای] مشبهی، بهری اشعری، بهری کلّابی، بهری [[حنبلی]] ». <ref> [[النقض]]، [[عبدالجلیل رازی]]، ص459</ref>
  
[[ابن ندیم]] ضمن این که [[عبدالله بن سعید|ابن کلّاب]] را از [[نابته حشویه]] به شمار آورده می گوید: «از زمره عقاید [[عبدالله بن سعید|ابن کلّاب]] این بود که می گفت کلام الله، خدا است، وی این عقیده را از یک نفر نصرانی به نام فثیون گرفته است. [[عبدالله بن سعید|ابن کلّاب]] با عباد بن سلیمان مناظراتی داشته است و عباد بن سلیمان معتقد بوده که [[عبدالله بن سعید|ابن کلّاب]]، به واسطه این قول، نصرانی شده است». <ref> [[الفهرست ابن ندیم|الفهرست]]، [[ابن ندیم]]، ص230</ref>
+
نکته حایز اهمیت آن است که [[عبدالقاهر بغدادی]] ـ که از تابعین اشعری است ـ برای این که در امامت اشعری خللی وارد نشود، در کتاب خود، [[الفرق بین الفرق]] و به تبع او [[شهفور اسفراینی]] در [[التبصیر فی الدین]] اصلاً نامی از کلابیه به میان نیاورده و از سابقه و تأثیر آن ها در مذهب اشعریه سخنی نمی گوید.  
  
[[ابن حجر عسقلانی]] می نویسد: «حاکم نیشابوری در تاریخ خویش از ابن خزیمه نقل می کند: سخن [[ابن ندیم]] مبنی بر این که، [[عبدالله بن سعید|ابن کلّاب]] از [[نابته حشویه]] می باشد، به این معنی است که وی رویه سلف در ترک تأویل آیات و احادیثی که در مورد صفات خداوندی وارد شده، را صحیح می شمرده است. همان رویه ای که پیروان آن، [[مفوّضه]] نامیده می شده اند و [[ابوالحسن اشعری]] در کتـاب ابانه <ref> [[الابانة عن اصول الدیانة]]، [[ابوالحسن اشعری]] </ref> بر همـان مسیـر مشی کـرده است». حاکم هم چنین اضافه می کند: « [[ابن خزیمه]] بر مذهب [[کلابیه]] عیب می گرفت و [[احمد بن حنبل]] سخت ترین مردم بر [[عبدالله بن سعید]] ـ ابن کلاب ـ و اصحابش بود». <ref> [[لسان المیزان]]، [[ابن حجر عسقلانی]]، ج4، ص25</ref>
+
[[ابن ندیم]] ضمن این که ابن کلّاب را از [[نابته حشویه]] به شمار آورده می گوید: «از زمره عقاید ابن کلّاب این بود که می گفت کلام الله، خدا است، وی این عقیده را از یک نفر نصرانی به نام فثیون گرفته است. ابن کلّاب با [[عباد بن سلیمان]] مناظراتی داشته است و عباد بن سلیمان معتقد بوده که ابن کلّاب، به واسطه این قول، نصرانی شده است». <ref> [[الفهرست ابن ندیم|الفهرست]]، [[ابن ندیم]]، ص230</ref>
  
[[محمد شهرستانی]] در الملل و النحل می نویسد: «سلف، متعرض تأویل نشده و تشبیه را هدف خود قرار ندادند. از جمله ایشان: [[مالک بن انس]] است که می گفت: [در توضیح آیه الرحمن علی العرش استوی] استواء معلوم و کیفیت آن مجهول و ایمان به آن واجب و سؤال از آن بدعت است. و هم چنین از جمله ایشان: [[احمد بن حنبل]]، [[سفیان ثوری]]، [[داوود بن علی بن خلف ظاهری|داوود بن علی]] الاصفهانی هستند. تا آن که زمان به دوره [[عبدالله بن سعید]] کلّابی و ابی العباس قلانسی و [[حارث بن اسد محاسبی]] می رسد. ایشان از جمله سلف بوده اند ولی به علم کلام پرداختند و عقاید سلف را به وسیله حجت های صحیح کلامی و براهین اصولی تأیید کردند. . . تا آن که بین [[ابوالحسن اشعری]] و استادش مناظره واقع شد. . . » <ref> [[الملل و النحل]]، [[محمد شهرستانی]]، ج1، ص85</ref>
+
[[ابن حجر عسقلانی]] می نویسد: «حاکم نیشابوری در تاریخ خویش از [[ابن خزیمه]] نقل می کند: سخن [[ابن ندیم]] مبنی بر این که، ابن کلّاب از نابته حشویه می باشد، به این معنی است که وی رویه سلف در ترک تأویل آیات و احادیثی که در مورد صفات خداوندی وارد شده، را صحیح می شمرده است. همان رویه ای که پیروان آن، [[مفوّضه (از حشویه)|مفوّضه]] نامیده می شده اند و اشعری در کتـاب [[ابانه]] <ref> [[الابانة عن اصول الدیانة]]، [[ابوالحسن اشعری]] </ref> بر همـان مسیـر مشی کـرده است». حاکم هم چنین اضافه می کند: « ابن خزیمه بر مذهب کلابیه عیب می گرفت و احمد بن حنبل سخت ترین مردم بر عبدالله بن سعید ـ ابن کلاب ـ و اصحابش بود». <ref> [[لسان المیزان]]، [[ابن حجر عسقلانی]]، ج4، ص25</ref>
 +
 
 +
[[محمد شهرستانی]] در [[الملل و النحل]] می نویسد: «سلف، متعرض تأویل نشده و تشبیه را هدف خود قرار ندادند. از جمله ایشان: [[مالک بن انس]] است که می گفت: [در توضیح آیه الرحمن علی العرش استوی] استواء معلوم و کیفیت آن مجهول و ایمان به آن واجب و سؤال از آن بدعت است. و هم چنین از جمله ایشان: احمد بن حنبل، [[سفیان ثوری]]، [[داوود بن علی بن خلف ظاهری|داوود بن علی]] الاصفهانی هستند. تا آن که زمان به دوره عبدالله بن سعید کلّابی و ابی العباس قلانسی و حارث بن اسد محاسبی می رسد. ایشان از جمله سلف بوده اند ولی به علم کلام پرداختند و عقاید سلف را به وسیله حجت های صحیح کلامی و براهین اصولی تأیید کردند. . . تا آن که بین ابوالحسن اشعری و استادش مناظره واقع شد. . . » <ref> [[الملل و النحل]]، [[محمد شهرستانی]]، ج1، ص85</ref>
  
 
[[محمد بن احمد ذهبی]] وفات او را پس از سال 240 هجری قمری ضبط کرده است.  
 
[[محمد بن احمد ذهبی]] وفات او را پس از سال 240 هجری قمری ضبط کرده است.  
  
[[ابوالحسن اشعری]] در [[مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین]]، ضمن بیان عقاید [[عبدالله بن سعید|عبدالله بن کلّاب]]، از عنوان [[کلّابیه]] استفاده نکرده است. <ref> [[مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین]]، [[ابوالحسن اشعری]]، ج1، ص249</ref> بلکه ایشان را اصحاب عبدالله بن سعید قطّان نامیده و می نویسد: «ایشان به اکثر آنچه [[اهل سنت]] می گویند، قائل می باشند. » <ref> [[مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین]]، [[ابوالحسن اشعری]]، ج1، ص350</ref>
+
آیت الله سید مهدی روحانی در ضمن مراجع خویش از [[اللباب فی تهذیب الانساب]] یاد کرده است درحالی که در این کتاب سخنی از ابن کلّاب و کلابیه نرفته است.  
 
+
مرحوم [[آیت الله سید مهدی روحانی]] در دست نوشته های خود می نویسد: « [[شیخ مفید]]، اشعری را از متکلمین بر مذهب [[عبدالله بن سعید|ابن کلّاب]] برمی شمارد» و به هیچ کتاب و مرجعی ارجاع نمی دهد. این درحالی است که چنین مطلبی در متن مرحوم [[شیخ مفید]] یافت نشد، بلکه آن چه در چاپ اوائل المقالات یافت می شود، حاشیه ای از شیخ الاسلام زنجانی است که پیرامون جمله [[شیخ مفید]] در قول هجدهم که نوشته است: «مردی از [[بصره]] که معروف به اشعری بود، قولی را احداث کرد که مخالف الفاظ همه [[موحّدین]] بود. » می نویسد: «از وقتی که [[معتزله]]، نفی کردند که برای خدا صفاتی غیر از ذات او باشد، در مقابل ایشان جماعتی از اهل اثر و حدیث در اثبات صفات، مبالغه نمودند و می گفتند این صفات، صفات قدیمه ای است که قائم بالذات است. ایشان از امثال این تعبیرات تجاوز نمی کردند و برخی از ایشان مثل [[عبدالله بن سعید]] (همان [[عبدالله بن سعید|ابن کلّاب]]) و قلانسی و [[حارث بن اسد محاسبی|حارث محاسبی]] بر این مطلب استدلال های غیر مضبوط اقامه می کردند. تا آن که اشعری به کمک آن ها آمد و گفتار ایشان را با سخنان خود تأیید کرد چرا که وی طریقه [[معتزله]] را می شناخت. » <ref> [[اوائل المقالات]]، [[شیخ مفید]]، ص154</ref>
+
 
+
[[آیت الله سید مهدی روحانی]] در ضمن مراجع خویش از [[اللباب فی تهذیب الانساب]] یاد کرده است درحالی که در این کتاب سخنی از [[عبدالله بن سعید|ابن کلّاب]] و [[کلابیه]] نرفته است.  
+
  
 
== پانویس ==
 
== پانویس ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ آوریل ۲۰۱۹، ساعت ۰۳:۳۴

ایشان منسوب به عبدالله بن محمد بن سعید بن کُلّاب قطّان بصری می باشند. [۱]

این شخص از متکلمین اهل سنت در عصر مأمون عباسی بوده وی در عقاید خویش به طور کامل از احمد بن حنبل امام حقیقی اهل سنت، تبعیت نکرده است. ابوالحسن اشعری او را از اهل اثبات به حساب آورده [۲]، به این معنی که خدا را به وسیله علم، عالم و به وسیله قدرت، قادر می دانسته است. ابن کلّاب در بیشتر امور، با اهل سنت هم عقیده بوده و بنابراین می توان او را سلف اشاعره به حساب آورد.

اشعری، خود در ابتدا از کلّابیه به شمار می رفته و بعدها توسط شاگردانش در مباحث کلامی و امور اعتقادی، به عنوان امام مطرح می شود. به همین جهت شیخ مفید، اشعری را از متکلمینی که بر مذهب ابن کلّاب مشی می کرده اند، به حساب آورده [۳] و احمد بن علی مقریزی نیز می نویسد: «اشعری مذهب اعتزال را ترک کرده و در مسائل صفات و قدر و حسن و قبح عقلی و قول به فاعل مختار راه ابن کلّاب را پیمود و بر قواعد او مطالب را ترتیب داد». [۴]

مرحوم آیت الله سید مهدی روحانی در دست نوشته های خود می نویسد: « شیخ مفید، اشعری را از متکلمین بر مذهب ابن کلّاب برمی شمارد» و به هیچ کتاب و مرجعی ارجاع نمی دهد. این درحالی است که چنین مطلبی در متن مرحوم مفید یافت نشد، بلکه آن چه در چاپ اوائل المقالات یافت می شود، حاشیه ای از شیخ الاسلام زنجانی است که پیرامون جمله شیخ مفید در قول هجدهم که نوشته است: «مردی از بصره که معروف به اشعری بود، قولی را احداث کرد که مخالف الفاظ همه موحّدین بود. » می نویسد: «از وقتی که معتزله، نفی کردند که برای خدا صفاتی غیر از ذات او باشد، در مقابل ایشان جماعتی از اهل اثر و حدیث در اثبات صفات، مبالغه نمودند و می گفتند این صفات، صفات قدیمه ای است که قائم بالذات است. ایشان از امثال این تعبیرات تجاوز نمی کردند و برخی از ایشان مثل عبدالله بن سعید (همان |ابن کلّاب) و قلانسی و حارث محاسبی بر این مطلب استدلال های غیر مضبوط اقامه می کردند. تا آن که اشعری به کمک آن ها آمد و گفتار ایشان را با سخنان خود تأیید کرد چرا که وی طریقه معتزله را می شناخت. » [۵]

علیرغم نزدیکی مذهب کلابیه با عقاید اشعری، پس از انتشار اشعریه، باز هم کلّابیه باقی بوده اند، چنانکه شیخ عبدالجلیل رازی در نیمه دوم قرن ششم هجری قمری می گوید: «آن گه بلاد آذربایجان، بدر، روم و همدان و اصفهان و ساوه و قزوین و مانند آن همه شافعی مذهب باشند. بهری [عده ای] مشبهی، بهری اشعری، بهری کلّابی، بهری حنبلی ». [۶]

نکته حایز اهمیت آن است که عبدالقاهر بغدادی ـ که از تابعین اشعری است ـ برای این که در امامت اشعری خللی وارد نشود، در کتاب خود، الفرق بین الفرق و به تبع او شهفور اسفراینی در التبصیر فی الدین اصلاً نامی از کلابیه به میان نیاورده و از سابقه و تأثیر آن ها در مذهب اشعریه سخنی نمی گوید.

ابن ندیم ضمن این که ابن کلّاب را از نابته حشویه به شمار آورده می گوید: «از زمره عقاید ابن کلّاب این بود که می گفت کلام الله، خدا است، وی این عقیده را از یک نفر نصرانی به نام فثیون گرفته است. ابن کلّاب با عباد بن سلیمان مناظراتی داشته است و عباد بن سلیمان معتقد بوده که ابن کلّاب، به واسطه این قول، نصرانی شده است». [۷]

ابن حجر عسقلانی می نویسد: «حاکم نیشابوری در تاریخ خویش از ابن خزیمه نقل می کند: سخن ابن ندیم مبنی بر این که، ابن کلّاب از نابته حشویه می باشد، به این معنی است که وی رویه سلف در ترک تأویل آیات و احادیثی که در مورد صفات خداوندی وارد شده، را صحیح می شمرده است. همان رویه ای که پیروان آن، مفوّضه نامیده می شده اند و اشعری در کتـاب ابانه [۸] بر همـان مسیـر مشی کـرده است». حاکم هم چنین اضافه می کند: « ابن خزیمه بر مذهب کلابیه عیب می گرفت و احمد بن حنبل سخت ترین مردم بر عبدالله بن سعید ـ ابن کلاب ـ و اصحابش بود». [۹]

محمد شهرستانی در الملل و النحل می نویسد: «سلف، متعرض تأویل نشده و تشبیه را هدف خود قرار ندادند. از جمله ایشان: مالک بن انس است که می گفت: [در توضیح آیه الرحمن علی العرش استوی] استواء معلوم و کیفیت آن مجهول و ایمان به آن واجب و سؤال از آن بدعت است. و هم چنین از جمله ایشان: احمد بن حنبل، سفیان ثوری، داوود بن علی الاصفهانی هستند. تا آن که زمان به دوره عبدالله بن سعید کلّابی و ابی العباس قلانسی و حارث بن اسد محاسبی می رسد. ایشان از جمله سلف بوده اند ولی به علم کلام پرداختند و عقاید سلف را به وسیله حجت های صحیح کلامی و براهین اصولی تأیید کردند. . . تا آن که بین ابوالحسن اشعری و استادش مناظره واقع شد. . . » [۱۰]

محمد بن احمد ذهبی وفات او را پس از سال 240 هجری قمری ضبط کرده است.

آیت الله سید مهدی روحانی در ضمن مراجع خویش از اللباب فی تهذیب الانساب یاد کرده است درحالی که در این کتاب سخنی از ابن کلّاب و کلابیه نرفته است.

پانویس

  1. بیان الادیان، ابوالقاسم بلخی، ص86 / تبصرة العوام، مرتضی رازی، ص108 / مفاتیح العلوم، محمد بن احمد خوارزمی، ص47 / المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، احمد بن یحیی بن مرتضی، ص108
  2. مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ابوالحسن اشعری، ج1، ص249
  3. اوائل المقالات، شیخ مفید، ص154
  4. المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، احمد بن علی مقریزی، ج2، ص358
  5. اوائل المقالات، شیخ مفید، ص154
  6. النقض، عبدالجلیل رازی، ص459
  7. الفهرست، ابن ندیم، ص230
  8. الابانة عن اصول الدیانة، ابوالحسن اشعری
  9. لسان المیزان، ابن حجر عسقلانی، ج4، ص25
  10. الملل و النحل، محمد شهرستانی، ج1، ص85