خوجه

از دایره المعارف فرق اسلامی
پرش به: ناوبری، جستجو

همان خواجه.

از اسماعیلیه نزاریه. [۱]

این گروه که در فارسی، خواجه خوانده می شوند، جماعت متفرقی هستند که مذاهب و روش های مختلفی داشته اند و اسم دیگر آنان در هندوکش، افغانستان، آسیای صغیر و غرب هند، موالی یا مولایی است و جامع آن جماعات متفرقه این است که همه بر مذهب اسماعیلی نزاری هستند.

خوجه پنجاب نسب خود را به حاج سید صدرالدین می رسانند. این مرد در قرن نهم هجری قمری به عنوان یکی از دعاة اسماعیلیه به خراسان وارد شده و مذهب خود را در میان هندوها، به صورتی که با عقاید و عادات آن ها موافق باشد، بسط داد. وی کتابی به نام دس اوتار دارد که در آن سعی می کند زمینه را برای ورود هندو ها به اسلام مهیا سازد. و به همین جهت، تجسّد های مورد قبول هندو ها را پذیرفته و در این میان، تجسّد دهم آئین هندو را ـ که نِص گلَنَ گَگَه نام دارد و همان شخصیت پاک و مقدسی است که هندوان منتظر اویند ـ قبول نموده و آن شخصیت را همان امام پنهان اسماعیلیه معرفی می کند.

این مرد در نواحی بهاولپور به خاک سپرده شده است.

خوجه پنجاب پیرو آقاخان محلاتی نیستند اما کتاب دس اوتار در میان آقاخانی ها نیز مورد توجه است. خوجه پنجاب با دراویش قادریه و چَشتیه، علی رغم اختلافاتی که در اقوال دینی ایشان موجود است ارتباط دارند.

خوجه پنجاب عقائدی شبیه به عقائد خوجه بمبئی داشته و مشغول به تجارت و در عادات عملی، شبیه به هندو ها هستند، و خوجه بمبئی با همان عقاید، با آقاخان ارتباط داشته و علاوه بر هند در آفریقای شرقی و در خراسان سکونت دارند.

برحسب نوشته کتاب آقاخان محلاتی (که به مناسبت ورود او به ایران نگاشته شده) آقاخان خود را پیش مریدانش یکی از ائمه اسماعیلی می داند. [۲] [۳]

در سال های اخیر، در خوجه بمبئی، تحرکاتی پدید آمد، چنان که در 1290هجری قمری جماعتی از ایشان اعلام کردند که همه این جماعت داخل در مذهب اهل سنت شده اند، و در سال 1901میلادی عده ای از ایشان که به علوم غربی آشنا بودند اعلام کردند که مذهب امامیه اثنی عشریه را پذیرفته اند و مسجدی هم برای خود ترتیب داده و مقبره ای به نام آرام باغ تشکیل دادند ولی در عین حال از جماعت اصلی خود جدا نشده و علاقات اجتماعی خود را با خوجه بمبئی حفظ کردند.

خوجه عادت دارند که در وقت احتضار، آب بر شخص محتضر پاشیده و بر او دس اوتار می خوانند. تمام امور مالی آنان در دست آقاخان است، ولی برای اداره امور خود جماعت خانه دارند که هم مسجد و هم مجلس شوراست، و افراد آن گاهی بوسیله انتخابات و گاهی به وسیله آقاخان تعیین می شوند. وظیفه این گروه گردآوری اموالی است که برای امام (آقاخان) جمع شده و عُشر نامیده می شود.

در قرن نهم طائفه ای که مُنما نامیده می شوند از این گروه جدا شدند. مُنما از اداء عشور تخلف می نمودند.

بنابر ضبط محمدسعید بهمن پور نام این گروه ممنا (به تقدیم میم بر نون) می باشد ولی آیت الله سید مهدی روحانی نام ایشان را چنین ضبط کرده است. [۴]

عبدالمنعم حفنی نام ایشان را خوجانیه ضبط کرده است. [۵]

خوجه عنوان و لقبی است برای گروهی از پیروان مذهب نزاری اسماعیلی که خاستگاه اصلی آنان: هند، پاکستان و کشمیر بوده و اکنون بیشتر آنان، کریم الحسینی آقاخان چهارم را چهل و نهمین امام حاضر خود می دانند.

اصحاب ملل و نحل نوشته اند که پیرصدرالدین یکی از پیران بزرگ مذهب نزاری در هند، به کاست ها و لوهانه های هندو که به مذهب نزاری اسماعیلی گرویده بودند این عنوان را بخشید و آن ها را خوجه خواند و از آن پس این لقب بر پیروان این مذهب در هند، پاکستان و کشمیر اطلاق گردید. این کلمه که فارسی آن کلمه خواجه است، به معنای: آقا، سرور، خداوند و ارباب می باشد و با کلمه هندویی«Thakuv» یا «Thakkar» که آن هم به معنای ارباب و صاحب است مطابقت می کند و لوهانه ها را در هند از دیرباز به این لفظ خطاب می کردند، زیرا آن ها را از طبقه کشتریا می دانستند. لوهانه ها و خوجه ها، هنوز هم این عنوان هندویی را در میان خود به کار می برند. خاستگاه و تحولات اولیه مذهب اسماعیلی نزاری در هند، به علت نبودن مدارک و منابع قابل اعتماد و موثق، به درستی روشن نیست. به همین دلیل، منابع قابل استناد همان اطلاعات موجود درباره فعالیت های دعوت نزاری پس از دوره دعوت نزاریان الموت در ایران است که منحصراً از روایات محفوظ مانده، میان پیروان امامان قاسِم شاهی و امام شاهی است که از بدنه جماعت نزاری جدا شدند. بر اساس این روایت یکی از داعیان (پیران) نزاری به نام شمس الدین که به هندی ستگورنور نامیده شده، و نخستین پیر یا گورویی بود، برای تبلیغ کیش نزاری که در هند ستپنت پنته یعنی راه حقیقی خوانده می شود، از ایران بدان سرزمین گسیل شده بود. وی بیشتر در پاتان در منطقه گجرات فعالیت داشته است. مزار او در نوساری نزدیک سورت واقع است و سنگ گور او در کمال تعجب تاریخ 487 هجری قمری را نشان می دهد. برخی از منابع ستگورنور و شمس الدین را دو نفر دانسته اند و نوشته اند پس از ستگورنور دومین پیر مهم شمس الدین است که فعالیت هایش در سند متمرکز بوده است. پس از او پسر و نوه اش نصیرالدین و شهاب (یا صاحب)الدین به عنوان بیست و یکمین و بیست و دومین پیر این سلسله، دعوت خود را مخفیانه ادامه داده و پس از پیر شهاب الدین، پسرش صدرالدین جانشین او شد. پیرصدرالدین که تعداد زیادی از نوشته های مذهبی به نام گنان به او منسوب است و نقش کلیدی در تبلیغات و سازماندهی دعوت نزاری در هند داشته، همان کس است که لقب خوجه را نخستین بار به گروهی از کاست ها و لوهانه ها که دعوت وی را پذیرفته بودند داد. تاریخ تولد و زندگانی و درگذشت صدرالدین به درستی معلوم نیست و فقط نوشته اند که وی در فاصله 770 تا 819 هجری قمری درگذشته است. وی برای دیدن امام نزاری به ایران سفر کرده و پس از بازگشت به هند درگذشت و مزار وی نزدیکی جتپور در حومه اوچ به سمت جنوب مولتان قرار دارد. متولیان کنونی مزار وی خویشتن را شیعه دوازده امامی می شمارند و از پیرصدرالدین به عنوانی حاجی صدرشاه یاد می کنند. پس از صدرالدین، پسر بزرگ وی به نام حسن کبیرالدین به عنوان پیر جانشین پدر شد و به ایران سفر کرد و شمار زیادی از هندوها را در دوران تصدی خویش به کیش نزاری درآورد. تاریخ وفات وی به درستی روشن نیست و فاصله سالهای 853 تا 896 هجری قمری را نوشته اند. با مرگ کبیرالدین، جامعه نزاری هند و خوجه ها، دستخوش افتراقات داخلی گشت و سرانجام به شقاق و جدایی مهمی منجر شد. گویند با این که کبیرالدین هجده پسر داشت، امام نزاری به جهاتی برادر وی تاج الدین را به جانشینی او منصوب کرد. این انتصابات با مخالفت بعضی از پسران کبیرالدین که میان خود آنان نیز اختلافات شدیدی وجود داشت، رو به رو شد. هنگامی که تاج الدین برای دیدار و تحویل عشریه نزاریان هند به امام نزاری به ایران رفت و بازگشت، برادرزادگانش او را متهم ساختند که بخشی از دیون مذهبی را حیف و میل کرده است. گویند که وی از این تهمت غصه دق مرگ شد یا خویشتن را کشت. پس از وی، امام الدین عبدالرحمن بن حسن، معروف به امام شاه یکی از پسران کبیرالدین که نام فرقه امام شاهی از نام او گرفته شده، بیهوده تلاش کرد تا بر مسند رهبری خوجه های نزاری در سند تکیه زند. او برای گرفتن منصب پیری، به ایران نزد امام نزاری رفت ولی امام به او این مقام را نداد و او دست خالی به هند بازگشت و در گجرات اقامت کرد و تا آخر عمر در آنجا به سر برد. امام شاه بر اساس برخی روایات از جامعه نزاری بریده و خود فرقه امام شاهی را پدید آورد. از این رو خوجه های نزاری وی را پیر نمی دانند و او را فقط سید می خوانند. وی در 919هجری قمری در پیرانه، شهرکی که خود او در نزدیکی احمدآباد ساخته بود، درگذشت و مزارش در همان جاست. او در عین حال به امامان نزاری ایران وفادار بود، ولی امامان نزاری پس از واقعه تاج الدین دیگر به هیچ یک از داعیان خود در هند لقب پیر ندادند زیرا از سلسله پیران هند که داعیه استقلال داشتند، بسیار ناراضی بودند و از آن پس نمایندگی از میان خوجه ها به نام وکیل یا باوا (بابا) انتخاب می کردند که مهمترین وظیفه شان گردآوری دیون و عشیره های مذهبی از خوجه ها و ارسال آن به ایران برای امامان بود. پس از امام شاه، فرزند وی نرمحمد یا نورمحمد در گجرات جانشین او گردید، ولی از دعوت نزاری و جامعه خوجه ها خود را جدا ساخت و فرقه ای جداگانه به نام امام شاهی تأسیس کرد و خود دعوت امامت نمود و حتی پدرش را نیز امام دانست و از پیروانش خواست تا به جای فرستادن دیون مذهبی و عشریه برای امام نزاری در ایران، این وجوه را به او تحویل دهند. اکثریت پیروان نرمحمد در گجرات از او جانبداری کردند ولی شخصی به نام کهتا که مُکی (رئیس) هجده هزار هندوی نزاری شده، دعوت وی را رد کرد و بقیه نزاریان گجرات نیز به دعوت امام نزاری در ایران وفادار ماندند. نرمحمد در 940 هجری قمری درگذشت و در مقبره پدرش در پیرانه به خاک سپرده شد. امام شاهیان بعدها هرگونه ارتباطی با اسماعیلیه را انکار کردند، هرچند که سلسله امامان اسماعیلی را تا اسلام شاه سی امین امام نزاری قاسم شاهی بود، همچنان قبول داشتند. از این پس جامعه خوجه های نزاری اسماعیلی هند، مستقیماً زیرنظر امامان نزاری بودند. امامان خوجه های نزاری هند، پس از دوره الموت و در اواخر قرن نهم قمری / پانزدهم میلادی در انجدان سکونت کردند. اَنجُدان یا اَنجِدان در پای یک سلسله کوه کم ارتفاع در 37 کیلومتری شرق اراک و در حدود همین مسافت از مغرب محلات در ایران مرکزی قرار دارد و یکی از روستاهای مهم ناحیه مشکاباد در دشت حاصل خیز فراهان بوده است. دوره انجدان در حقیقت دوره تجدد حیات دعوت و فعالیت های نزاریان ایران به شمار می رود. بی شک سی و دومین امام قاسم شاهیان یعنی علی شاه، معروف به المستنصر بالله دوم، نخستین امام نزاری است که به طور قطع و یقین با انجدان ارتباط دارد. این محل تا اواخر قرن یازدهم قمری مقرّ امامان قاسم شاهی باقی ماند یعنی دو قرن و در بخش مهمی از سلطنت صفویان در ایران در پایان این قرن امامان قاسم شاهی موفق شدند بیعت بیشتر نزاریان را به دست آورند. خلیل الله دوم، سی و نهمین امام این سلسله، در 1090 هجری قمری وفات یافت و پسرش شاه نزار دوم جانشین او شد. شاه نزار دوم به دلایل نامعلومی مقرّ امامان نزاریان را به کهک انتقال داد. جانشین شاه نزار سیدعلی نام داشت. پس از سید علی، چهل و دومین امام این سلسله یعنی سید حسن علی که به سید حسن بیگ نیز معروف است جانشین او شد. در اواخر سلطنت نادرشاه بود که امام حسن علی مقرّ امامت را به شهربابک در 180 کیلومتری جنوب غربی شهر کرمان منتقل ساخت. انگیزه اصلی این انتقال گویا توجه امام به امنیت زائران نزاری و خوجه های هندی بوده است که به ایران می آمده اند تا وجوهات خویش را به امام خود برسانند و در این راه بیشتر مواقع گرفتار راهزنان می شدند و یا قبایل بختیاری آنها را غارت می کردند و می کشتند و یا این که در مسیر طولانی خود گرفتار اخّاذی مأموران دولتی می گشتند. امام حسن علی موقعیت بسیار خوبی به دست آورد و روابط بسیار مناسبی با حکومت افشاریان داشت. پس از امام حسن ، چهل وسومین امام این سلسله، قاسم علی شاه معروف به سید جعفر جانشین پدر شد. و بعد از وی پسر او ابوالحسن علی شاه معروف به سیدابوالحسن کهکی، چهل و چهارمین امام نزاری به امامت رسید. او در دوره حکومت زندیه والی کرمان شد و نقش فعالی در صحنه سیاسی آن ایالت در آن دوره پرآشوب که سلسله زندیه، جای خویش را به سلسله قاجاریه می داد بازی کرد. وی در 1206 هجری قمری درگذشت و در مقبره مشتاق علی شاه نعمت الله ولی در مسجد کرمان به خاک سپرده شد و پسر ارشد وی خلیل الله علی معروف به شاه خلیل الله سوم، بر مسند امامت اسماعیلیان نزاری قاسم شاهی به عنوان چهل و پنجمین امام نزاری خوجه ها تکیه زد. وی پس از رسیدن به امامت در همان سال مرگ پدرش، مقر امامت را از کرمان بار دیگر به کهک منتقل ساخت و در آنجا مدت بیست سال باقی ماند و با دختر محمدصادق محلاتی بی­بی سرکاره ازدواج کرد که نتیجه آن ازدواج، امام بعدی یعنی آقاخان اول شد. محمدصادق محلاتی سیدی نزاری و شاید برادر امام ابوالحسن از صوفیه نعمت اللهیه بوده که نام صوفیانه اش صدق علی شاه بوده است. این ارتباط ها به خوبی نشان می دهد که میان سلسله امامان نزاری و طریقه صوفیه نعمت اللهی روابط خوبی وجود داشته است و بعدها نیز ادامه یافته است. در 1230 هجری قمری، شاه خلیل الله به یزد نقل مکان کرد. شاید انگیزه او در این نقل مکان، بیشتر نزدیک شدن به پیروان خوجه خود در هند بوده است. اما در 1232 هجری قمری، شاه خلیل الله قربانی یک توطئه گردید و کشته شد و چون روابط خوبی با فتحعلی شاه قاجار داشت و می گویند شاه قاجار مخفیانه به کیش اسماعیلی نزاری درآمده بود که معلوم نیست صحت داشته باشد، شاه قاجار مسبّبین قتل وی را به تهران فراخواند تا آن ها را تنبیه کند ولی آن ها را نکشت. شاه خلیل الله آخرین امام قاسم شاهی بود که تمام 25 ساله امامت خود را در ایران بسر برد. پس از کشته شدن شاه خلیل الله، پسر ارشد وی محمد حسن که او نیز معروف به حسن علی شاه بود به عنوان چهل و ششمین امام نزاری، به جای وی نشست و شاه قاجار فتحعلی شاه یکی از دختران خود به نام سروجهان را به همسری وی درآورد و حکومت قم را نیز به او بخشید و به او لقب افتخاری آقاخان داد و از این زمان به بعد حسن علی شاه به نام آقاخان محلاتی معروف گردید و این عنوان به صورت موروثی در میان اعقاب وی تا به امروز باقی ماند.آقاخان اول تا مرگ فتحعلی شاه در 1250 هجری قمری زندگی آسوده و آرامی داشت و از احترام زیادی در دربار ایران برخوردار بود و برای خود یک نیروی نظامی تشکیل داده بود. پس از به سلطنت رسیدن محمد شاه قاجار، به صلاحدید صدراعظم ایران قائم مقام فراهانی،آقاخان اول در 1251 هجری قمری به حکومت کرمان منصوب شد. آقاخان اول در زمان حکومت کرمان، زندگی پرآشوبی داشت و بالاخره برکنار شد و از طریق افغانستان رهسپار هند گردید. این پایان دوره امامت اسماعیلیان نزاری در ایران بود و دیگر نتوانستند در ایران برای خود جای پایی باز کنند. آقاخان در افغانستان و در شهر قندهار با فرماندهان انگلیسی که آن کشور را در اشغال داشتند ملاقات کرد و از آن پس همکاری پیروان آقاخان با دولت بریتانیا آغاز شد که بعدها در دوره امامان بعدی نیز این همکاری ادامه یافت و آقاخان اول به این همکاری و زندگینامه خود اشاره کرده است. در نتیجه استقرار آقاخان محلاتی در بمبئی دوره جدیدی در تاریخ اسماعیلیه نزاری گشوده شد و مقر امامت نزاری، پس از هفتصدسال از ایران به هند منتقل شد و حضور وی در آنجا مایه شادمانی فوق العاده خوجه های نزاری شد و با او تجدید بیعت کردند. خوجه ها که مدت چند قرن مهمترین بخش جماعتهای نزاری را تشکیل می دادند، حال با پشت سر گذاشتن بسیاری از مشکلات ارتباطی با امام خود که از آن ها دور بود، دیگر مجبور نبودند آن راه طولانی و پرخطر را طی کنند و به زیارت امام خود بروند. آقاخان اول سالهای آخر عمرش را در آرامش در بمبئی گذراند و پس از 64 سال امامت پر حادثه در جمادی الاول 1298 هجری قمری چشم از جهان فروبست و او را در مزار برافراشته خاص در حسن آباد در ناحیه مزاگن بمبئی به خاک سپردند و پس از او پسر بزرگش آقاعلی شاه که تنها پسرش از سروجهان خانم بود به عنوان چهل و هفتمین امام نزاری جانشین وی شد و به نام آقاخان دوم نامبردار شد. دوران امامت وی کوتاه بود و پس از چهارسال امامت در ذیقعده 1302هجری قمری روی در نقاب خاک کشید و جنازه اش بعدها در نجف اشرف و در مقبره خانوادگی اش به خاک سپرده شد. پس از آقاخان دوم، یگانه پسر باقی مانده اش، سلطان محمدشاه حسین مشهور به آقاخان سوم به عنوان چهل و هشتمین امام نزاری قاسم شاهی در 1302 هجری قمری در بمبئی بر مسند امامت نشست. او خدمات فراوانی به خوجه ها و نزاریان کرد و برای آنان وسائل آموزش و رفاه اقتصادی فراوانی مهیا کرد. وی در 1898 میلادی برای نخستین بار به اروپا سفر کرد و پس از آن اروپا اقامتگاه عمده وی شد و در انگلستان با ملکه ویکتوریا ملاقات کرد و ادواردهفتم را که بعداً از دوستان او شد دیدار کرد و روابط خوبی با آنان برقرار ساخت. او در طی امامت طولانی خود مقدار زیادی از وقت و منابع مالی خود را صرف تحکیم و تشکیل جامعه نزاری در هند و شرق آفریقا که اکنون با مهاجرت خوجه ها یکی از اماکن استقرار خوجه های نزاری بود، کرد. محمدشاه آقاخان سوم در ذی حجه 1376 هجری قمری دیده فروبست و پس از هفتاد و دو سال امامت و رهبری، در مقبره دائمی خود در اسوان مشرف بر رود نیل در مصر، مقرّ خلفای فاطمی به خاک سپرده شد. به موجب وصیتی که آقاخان در سال 1955 میلادی کرده بود، نوه وی کریم آقاخان به عنوان چهل و نهمین امام حاضر نزاری قاسم شاهی با لقب آقاخان چهارم جانشین او در امامت شد. آمار دقیقی از تعداد خوجه ها اکنون در دست نیست چون جمعیت آنها چنانکه گفته شد، در سرزمین های زیاد و کشورهای متعددی که به قول برخی از مسئولان مؤسسه مطالعات اسلامی اسماعیلی در لندن به 25 کشور می رسد، سکونت دارند و تمرکز یافته اند، اما بیشترین حجم سکونت خوجه ها در شبه قاره [۶] و افغانستان می باشد و به گفته خود ایشان تعداد خوجه ها و نزاریان در جهان حدود 15 میلیون نفر است. آماری که در 1921 میلادی در چند منطقه از شبه قاره ارائه شده، به این شرح است: بمبئی : 58628 نفر، پنجاب : 87481 نفر، کشمیر 4241نفر، و بخش زیر سلطه انگلیس هند : 146109نفر.

پیروان نزاری از همان آغاز که به تبلیغ دعوت نزاری در هند پرداختند به معتقدات دینی جوامع هندی که می بایست به کیش نزاری درآیند توجه خاصی مبذول داشتند. پیرهای نزاری بت پرستی را منع می کردند و محکوم می ساختند ولی اسطوره های هندو را برای توضیح و تبیین بعضی از جنبه های تعالیمی خود به کار می بردند، به ویژه اعتقاد امامت را به صورتی که نزاریان بعد از دور قیامت بدان معتقد بودند، در یک چارچوب هندویی مطرح می ساختند. در کیش هندوان اعتقاد به چهار یوگ یا چهار عهد با طولهای مختلف یا یک مهایوگ است. که اشاره به چهار دوره کیهانی است که در طی آن عالم به طور ادواری خلق و معدوم می شود و گنان ها نیز همین را بیان می کنند. آخرین عهد یا یوگ، عهد یا دور حاضر است که عهد زشتی و تاریکی است و هندوها در انتظار ظهور دهمین مظهر بودند تا با زشتی ها و تاریکیها بجنگد و خوجه ها و نزاریان اکنون به جای شخصیت مورد قبول هندوها که کالکی نامیده می شود و مظهر یا اوتاره دهم ویشنو است، علی بن ابی طالب علیه السلام را امام اول قرار می دادند و به این ترتیب امام علی (علیه السلام) انتظارات معادی گروندگان هندو را که به کیش نزاری درآمده بودند با جنگیدن علیه نیروهای اهریمنی یوگای کالی یا عهد واپسین برآورده می ساخت. گذشته از این اعتقاد بر آن بود که همه امامان بعد از علی (علیه السلام) که نزاریان قبول داشتند با شخص وی در مقام و قدرت برابرند. بنابراین همه امامان نزاری و تک تک آن ها دهمین مظهر ویشنو بر روی زمین بودند. چنین تصویر و تبیینی برای هندوهایی که به کیش نزاری در آمدند قابل فهم بود. قرآن واپسین ودا یا کتاب مقدس بود که معنای حقیقی یا تأویل آن را فقط پیران نزاری می دانستند و گنان ها نقش مذهبی پیر یا گوروی نزاری را که وظیفه اش راهنمایی مؤمنان در رسیدن به معرفت امام و دین واقعی بود اعتلا می بخشید. از زمان روی کار آمدن سلسله امامان آقاخانیه در میان نزاریان و خوجه ها، به ویژه در دوره امامت آقاخان سوم که امامان بسیار طولانی داشت، اصلاحات اجتماعی و اقتصادی و حتی اعتقادی در میان پیروان کیش نزاری و خوجه ها پدید آمده است. آقاخان سوم یک نظام اداری پیچیده ای از شوراها طراحی کرد که ابتدا در شبه قاره هند و سپس شرق آفریقا و دیگر اماکن محل سکونت نزاریان و خوجه ها به اجرا گذاشته شد و برای مسائل مختلف این فرقه، قوانین اساسی مختلفی تدوین گردید که گهگاه مورد تجدیدنظر قرارگرفت و با نیازهای زمانی و پیشرفت جوامع تطبیق داده می شد. در تمام این قانون های اساسی مدار اصلی و محور این کیش، شخص آقاخان است که به عنوان پیشوای مذهبی و اداری جامعه شناخته و مورد قبول قرار گرفته است و او تنها کسی است که می تواند در این قانون تجدیدنظر کند. بر اساس آخرین قانون اساسی که آقاخان چهارم در ربیع الاول 1407 هجری قمری مورد تجدیدنظر قرار گرفت و به نام قانون اساسی مسلمانان اسماعیلی شیعی امامی منتشر شد و در دسامبر 1987 میلادی به مورد اجرا گذاشته شد، بر همه معتقدات بنیادی اسلامی تأکید شد و عقیده امامت به صورتی که اسماعیلیان نزاری به آن اعتقاد دارند، بار دیگر به عنوان کانون و نقطه مرکزی این قانون عمومی شناخته شده است و تعلیم امام را که راهنمای پیروان او در مسیر اشراق معنوی و زندگی مهذّب مادی است، مورد تأکید قرار گرفته است. خوجه ها و نزاریان هند ادبیات خاص خود را دارند که گنان خوانده می شود و در آن سنن خوجه های نزاری و امام شاهی، انعکاس یافته است. واژه گنان در حقیقت صورت عامیانه شده جنانه است که در اصل لغتی سانسکریت است و به طور کلی به معنای علم مراقبه و تفکر است. گنان ها را بیشتر پیران خوجه های نزاری که فعالیت آنان در شبه قاره هند از قرن هفتم قمری (سیزدهم میلادی) آغاز شده، نوشته اند. تعداد این گنان ها اکنون بیش از هشتصد تصنیف مختلف با طول های متفاوت است. در اصل گنان ها فقط به صورت شفاهی روایت و نقل می شد، اما با گذشت زمان دست کم از نیمه اول قرن اول دهم قمری (شانزدهم میلادی) شروع به گردآوری و به کتابت درآوردن آن ها گردید. مضمون گنان ها، بیشتر تعالیم دینی و اخلاقی و مشتمل بر اشعار عارفانه و تواریخ افسانه ای پیران مختلف است. گروه زیادی از خوجه های شبه قاره هم وجود دارند که شیعه اثنی عشری هستند و در بمبئی مقبره ای به نام آوامباغ بنا نهاد و روابط خود را با سایر خوجه های بمبئی حفظ کرده اند و جماعتهایی ازاین خوجه ها در اروپا نیز وجود دارند که به مذهب اثنی عشری هستند و ارتباط مستقیمی با مجامع شیعی ایران و عراق دارند. [۷] محمدسعید بهمن پور درباره علت جدایی خوجه از آقاخانیه به وابستگی شدید آقاخان سوم به انگلیس اشاره کرده و می نویسد: «آقاخان مخالف استقلال هند بود و در طول سال های مقاومت و تحریم کالاهای انگلیسی، پیروان خود را به مسالمت و وفاداری به حکومت انگلیس ترغیب می کرد. او شیفته نژاد سفید بود و دوست داشت به عنوان عضوی از این نژاد پذیرفته شود. وی اعلام کرده بود که هدف او آن است که مردم هند را به سطح نژاد انگلوساکسون برساند و این تنها در صورتی ممکن بود که آنان از ذهن سالم، جسم سالم و روحیه سالم برخوردار می شدند. حتی تأکیدات مکرر او به امر آموزش و تعلیم، به خاطر غربی کردن جامعه اسماعیلی بود. در یک سخنرانی اعلام کرد که «آموزش، آموزش، آموزش. . . باید با آموزش دریای بیشمار هندیان تعلیم داده شوند که نگهبان و پشتیبان تاج و تخت (پادشاه انگلستان) اند، به همان اندازه که شهروندان سفید امپراطوری هستند. دفاع مطلق و تسلیم محض او به سیاست های دولت انگلیس در هند را بارها پیروان خود او نیز مورد انتقاد قرار دادند تا آنجا که حدود یکصد هزار خوجه اسماعیلی در اعتراض به این که او بلندگوی دولت جبّار و کینه توز انگلیس شده است، مذهب خود را ترک کردند و به مذهب اثنی عشریه گرویدند. این گروه که به جامعه شیعیان خوجه شهرت دارند هم اکنون در اروپا و آمریکا و آفریقای شرقی یکی از متشکل ترین گروه های اثنی عشریه را تشکیل می دهند و امور مذهبی آنان را سازمان انتخابی فدراسیون جهانی جامعه خوجه اداره می کند. اینان در حال حاضر عمدتاًً از مقلدین آیت الله سیستانی هستند. » [۸]

پانویس

  1. آقاخان ها، ماهربوس، ترجمه محمود هاتف
  2. رک: آقاخانیه
  3. آقاخان محلاتی و فرقه اسماعیلیه، محسن ساعی
  4. اسماعیلیه از گذشته تا حال، محمدسعید بهمن پور، ص126
  5. موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامیة، عبدالمنعم حفنی، ص352
  6. هند، پاکستان، بنگلادش، کشمیر و سریلانکا
  7. دائرة المعارف تشیع، ج7، ص320
  8. اسماعیلیه از گذشته تا حال، محمدسعید بهمن پور، ص355