مستعلیه

از دایره المعارف فرق اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۷ آوریل ۲۰۱۸، ساعت ۰۱:۰۵ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها)

پرش به: ناوبری، جستجو

(یا: مستعلویه )

از اسماعیلیه.

اسماعیلیه پس از مرگ المستنصر بالله خلیفه فاطمی، به دو شعبه بزرگ مستعلیه و نزاریه تقسیم شدند.

مستعلیه طرفداران احمد ملقب به المستعلی بالله، پسر دوم المستنصر بالله می باشند. وی پس از پدر به جای او نشست و جانشینان او به امامت خود در مصر ادامه دادند.

مستعلیه در بلاد عرب و مصر هستند. ایشان در هند، بهره، نامیده می شوند. [۱]

رک: بُهره.

دائرة المعارف بزرگ اسلامی درباره شکل گیری این فرقه می نویسد: «پس از مرگ خلیفه المستنصر بالله، افضل پسر بدر الجمالی که در مقام وزارت، اقتداری تمام داشت، توانست به قصد مستحکم ساختن موقعیت خود و با اعمال نفوذ، نزار فرزند ارشد المستنصر بالله را که نص امامت و خلافت بر او قرار گرفته بود، از حقوق خود محروم کند و در عوض جوان ترین برادر او ابوالقاسم احمد را با لقب المستعلی بالله جایگزین وی سازد. افضل به سرعت مقامات عالی رتبه دولت و دعوت فاطمیان را وادار کرد تا با مستعلی بیعت کنند و او را به جانشینی المستنصر بالله بشناسند. این اقدام بی سابقه، نهضت اسماعیلیه را با بحران شدیدی مواجه ساخت و اسماعیلیان که تا آن زمان نهضت واحدی را تشکیل می دادند، به زودی به دو شاخه اصلی مستعلویه و نزاریه منقسم شدند. در اواخر سال 488 هجری قمری نزار همراه یکی از پسرانش به دستور مستعلی در زندان به قتل رسید.

افتراق در جماعت اسماعیلیه به این دو شاخه که از همان ابتدا رقبای متخاصم یکدیگر شدند، به تضعیف کلی و غیرقابل جبران دعوت اسماعیلیه انجامید. اکثراسماعیلیان مصر و تمامی جماعت اسماعیلی یمن و گجرات و بسیاری از اسماعیلیان شام امامت مستعلی را پذیرفتند، ولی گروه بزرگی از اسماعیلیان شام و تمامی اسماعیلیان عراق و ایران و احتمالاً بدخشان و ماوراءالنهر به نص اول المستنصر بالله وفادار ماندند و نزار را به عنوان نوزدهمین امام خود و جانشین به حق پدرش قبول کردند. در قرون بعدی، مستعلویان و نزاریان به ترتیب در قسمتهای غربی و شرقی دنیای اسلام به بسط دعوتهای مستقل خود پرداختند و مسیرهای مذهبی ـ سیاسی کاملاً مجزایی را طی کردند. در این میان، اکثر اسماعیلیان در مصر و بسیاری در شام و تمامی جماعت اسماعیلی در یمن مستعلی را به جانشینی المستنصر بالله قبول کرده بودند. با قتل جانشین مستعلی، ال آمر باحکام الله در 524 هجری قمری، مستعلویان با بحران جدیدی مواجه شدند که منجر به انشعاب مستعلویه به دو شاخه حافظیه و طیبیه گردید. آمر چند ماه پیش از مرگش صاحب فرزندی به نام طیب شده بود که تنها پسر او بوده است، اما در وقایع پس از مرگ آمر، عملاً نامی از طیب در میان نیست. عموزاده آمر، ابوالمیمون عبدالمجید که عضو ارشد خانواده فاطمیان، و مدعی قدرت بود، پس از یک سال کشمکش با مخالفان، بر مسند حکومت قرار گرفت. او که ابتدا با عنوان ولیعهد زمام امور را در دست گرفته بود، در ربیع الاخر 526، مدعی خلافت و امامت شد و لقب الحافظ لدین الله را برای خود برگزید. از آنجا که پدر حافظ امامتو خلافت نیافته بود، ادعای وی با اشکالاتی مواجه می گردید. از این رو، وی بر آن شد تا برای تبیین مشروعیت امامت و خلافت خود، دست به تنظیم سجلی زند که از طریق آن بتواند خود را جانشین به حق آمر قلمداد کند. این سجل به موارد مختلفی در تاریخ اسلام و فاطمیان استناد داشت و به طور اخص متذکر می شد: همان گونه که حضرت محمد صلی الله علیه و آله عموزاده خویش حضرت علی علیه السلام را وصی و جانشین خود قرار داده بوده، آمر نیز شخصاً عموزاده اش حافظ را به جانشینی برگزیده بوده است. امامت حافظ مورد تأیید رسمی مرکز دعوت مستعلویه در قاهره قرار گرفت و اکثر اسماعیلیان مستعلوی در مصر و شام، و گروهی از مستعلویان یمن که حافظ و جانشینانش را به عنوان امامان خود شناختند، با نامهای حافظیه و مجیدیه اشتهار یافتند. از طرف دیگر، گروههایی از مستعلویان مصر و شام، و شمار کثیری از مستعلویان یمن ادعاهای حافظ را باطل دانستند و امامت طیب را پذیرفتند که ابتدا با نام آمریه، و پس از تأسیس دعوت مستقل طیبی در یمن، به طیبیه شهرت یافتند. »

این دائرة المعارف سپس به گسترش فرقه مستعلویه بعد از انقراض سلسله فاطمیه اشاره کرده و می نویسد: «سلسله فاطمیان رسماً در محرم 567 هجری قمری به دست صلاح الدین ایوبی، منقرض شد و صلاح الدین بی درنگ مذهب اهل سنت را به مصر بازگردانید؛ وی اسماعیلیان آن دیار را سخت قلع و قمع کرد و تشکیلات مرکزی دعوت حافظی برچیده شد و عاضد آخرین خلیفه فاطمی نیز چند روز پس از شکست، در پی بیماری کوتاهی درگذشت. تا حدود یک قرن پس از مرگ او، شماری از اخلاف وی مدعی امامت حافظیه بودند و هر چند گاه یک بار حرکت و شورشی را در مصر سامان می دادند؛ ولی از آن پس بساط مذهب اسماعیلیه و سازمان پنهان دعوت آن کلاً از مصر برچیده شد و در همان زمان، در شام نیز اثری از اسماعیلیان حافظی یافت نمی شد.

دعوت حافظیه در یمن نیز پیروانی پیدا کرده، و برای مدتی از حمایت رسمی بعضی از حکام و امرای محلی آن گوشه از جنوب عربستان، خاصه بنی زریع و همدانیان برخوردار شده بود، ولی با انقراض این حکومتها در یمن و با ظهور صلاح الدین ایوبی، دعوت حافظیه و پیروانش در آن دیار نیز دوامی نیافت. در هند به نظر نمی رسد که حافظیان هرگز توانسته بوده باشند پایگاهی به دست آورند و مستعلویان هند که با صلیحیون روابط نزدیک خود را حفظ کرده بودند، مانند آنها، کلاً به جناح طیبی دعوت مستعلویه پیوسته بودند. با توجه به از بین رفتن کامل جماعت حافظی در بلاد اسلامی، از آثار اسماعیلیان مستعلوی حافظی هیچ گونه نمونه ای برجای نمانده است. دعوت مستعلوی طیبی پایگاه اصلی و همیشگی خود را در یمن و سپس در شبه قاره هندوستان پیدا کرد. به هنگام انشعاب حافظی ـ طیبی در دعوت مستعلویه پس از مرگ آمر، ملکه سیده که زمام امور دولت صلیحی در یمن را به دست داشت، طیب بن آمر را به عنوان بیست و یکمین امام اسماعیلیان مستعلوی شناخت و روابط خود را با حافظ و خلافت فاطمی قطع کرد و دعوت طیبی را در یمن بنیان گذارد. برپایه اعتقادات مستعلویان طیبی، آمر فرزند نوزاد خود طیب را به گروهی از داعیان قابل اعتمادش که تحت ریاست ابن مَدین نامی بودند، سپرده بوده است و این داعیان، طیب را در دوره پرآشوب حکومت حافظ در نقاط امنی پنهان کرده بودند. اسماعیلیان مستعلوی ـ طیبی معتقدند که امامت آنها در اعقاب طیب که همچنان در استتار مانده اند، تداوم یافته است و سرانجام، در پایان دوره فعلی ستر در تاریخ مذهبی بشر، یکی از همین امامان ظهور خواهد کرد و آغازگر دوره کشف خواهد گردید.

در بنیان گذاری دعوت مستقل طیبیه در یمن داعیانی چون ذؤیب بن موسی داعی مطلق (م:546هـ. ق) و همکار او خطاب بن حسن همدانی (م:533هـ. ق) نقشی اساسی داشتند. پس از مرگ ذؤیب، ابراهیم بن حسین حامدی به عنوان دومین داعی مطلق طیبی، جهان شناسی نوافلاطونی اسماعیلی داعی کرمانی را به گونه ای مبتکرانه با نظریات اساطیری در هم آمیخت و بر آن اساس جهان شناسی خاصی را در کتاب کنزالولد خود تدوین کرد که به عنوان نمونه مورد استفاده متفکران متأخر طیبی واقع شد و رسائل اخوان الصفا نیز توسط همین داعی به محافل طیبیان یمن راه یافت. مقام داعی مطلق تا 605 هجری قمری در دست اعقاب داعی ابراهیم حامدی باقی مانده بود و از آن پس، ریاست دعوت به بنی ولید الانف، شاخه ای از قریش در یمن انتقال یافت. تا اواسط قرن 10هجری قمری، مقر دعوت طیبیه همچنان در حراز (غرب یمن ) قرار داشت.

در زمینه اصول عقاید و تفکر، مستعلویان طیبی ادامه دهنده تعالیم و سنن اسماعیلیان فاطمی بوده اند. آنان مجموعه ای بزرگ از کتب و رسائل خطی را که از عهد فاطمی برجای مانده بود، و به «الخزانة المکنونة » شهرت داشت، حفظ نمودند و از قرن 10 هجری قمری به تدریج این میراث را به گجرات نیز انتقال دادند. مستعلویان طیبی، همانند اسماعیلیان فاطمی، برای ظاهر و باطن دین و احکام شرعی اهمیت یکسانی قائل بوده اند و علاقه دوره فاطمی را به جهان شناسی و بینش ادواری تاریخ که اجزاء عمده تشکیل دهنده نظام حقایق مستعلویان نیز شدند، حفظ کردند، ولی طیبیان اصلاحاتی نیز در تعالیم مذهبی فلسفی خود وارد نمودند که به نظام حقایق آنها ویژگیهای خاصی می بخشید.

از آغاز پیدایی دعوت طیبیه، داعیان مطلق از یمن به طور دقیقی امور دعوت طیبی را در هند، خاصه گجرات، زیرنظـر داشتند؛ از هنگام ورود نخستین داعیـان اسماعیلی بـه گجرات در 460 هجـری قمری، جماعت اسماعیلی در غرب شبه قاره هند به تدریج گسترش یافت و این جماعت از هندیان اسماعیلی که عمدتاً اصل و نسب بومی داشتند، به زودی با نام « بُهره » شهرت یافتند. اسماعیلیان گجرات که با یمن صلیحی روابط نزدیک و مستمر مذهبی و تجاری داشتند، همانند ملکه سیده به جناح مستعلوی ـ طیبی پیوسته بودند. گسترش تدریجی دعوت طیبی در هندوستان، و افزایش جمعیت طیبیان در آن دیار از یک سو، و مساعدتر بودن اوضاع سیاسی برای این دعوت در مقایسه با یمن از سوی دیگر، نظر رهبری دعوت طیبی را از یمن متوجه هندوستان ساخت و در 974 هجری قمری بود که جلال بن حسن، داعی طیبی هندی تبار، مرکز دعوت مستعلوی طیبی را از یمن به احمدآباد در گجرات منتقل کرد.

جماعت طیبی خـود از انشعـابات فـرقه ای مصـون نماند و بـا مـرگ داعی مطلـق داوود بن عجب شاه، در 999هجری قمری، مستعلویان طیبی بر سر جانشینی وی اختلاف پیدا کردند و به دو شاخه داوودیه و سلیمانیه منشعب شدند. اکثر بهره های طیبی هندوستان، داوود بن برهان الدین (م:1021هـ. ق) را به جانشینی داوود بن عجب شاه پذیرفتند و به داوودیه معروف گشتند، در حالی که بیشتر طیبیان یمن و گروه کوچکی از بهره ها، سلیمان بن حسن هندی (م:1005هـ. ق) را به عنوان بیست و هفتمین داعی مطلق خود شناختند و به سلیمانیه مشهور شدند.

اکنون کل جمعیت داوودی جهان در حدود نیم میلیون نفر است که چهار پنجم آنها در هندوستان سکنی دارند. بیش از نیمی از بهره های داوودی هند در گجرات زندگی می کنند و بقیه عمدتاً در بمبئی و نواحی مرکزی هندوستان مسکن گزیده اند. در پاکستان و یمن و کشورهای خاور دور نیز گروههای پراکنده داوودی یافت می شوند. بهره های داوودی، همانند اسماعیلیان نزاری هند (خوجه ها)، جزو نخستین گروههای آسیایی بودند که در قرن 13 هجری قمری به زنگبار و سواحل شرقی افریقا مهاجرت کردند. از چند دهه پیش، گروههایی از این اسماعیلیان هندی تبار بهره ها و خوجه ها) که عمدتاً برای تجارت به افریقا رفته، و تدریجاً در کشورهای شرقی آن قاره، خاصه کنیا و تانزانیا، مقیم شده بودند، به کشورهای غربی در آمریکای شمالی و اروپا مهاجرت کرده اند. جمعیت سلیمانیان در یمن نیز، در حال حاضر حدود 70هزار نفر است که عمدتاً در نواحی شمالی، خاصه حراز و مرز عربستان سعودی، متمرکز هستند. گروههای کوچکی از بهره های سلیمانی نیز در هندوستان، خاصه شهرهای بمبئی، بروده، احمدآباد و حیدرآباد یافت می شوند و در خارج از یمن و هند و پاکستان، مستعلویان طیبی سلیمانی حضور محسوسی ندارند. » [۲].

پانویس

  1. خطط الشام، محمد کردعلی، ج6، ص254 / فرقه اسماعیلیه، مارشال هاجسن، ص139
  2. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج8، ص695