احمدیه (از صوفیه اهل سنت): تفاوت بین نسخه‌ها

از دایره المعارف فرق اسلامی
پرش به: ناوبری، جستجو
 
(۳ نسخهٔ میانی توسط کاربر مشابهی که نشان داده نشده)
سطر ۴: سطر ۴:
 
ایشان منسوب به سیدی [[احمد بدوی]] (م:12ربیع الاول 675هـ. ق) می باشند.  
 
ایشان منسوب به سیدی [[احمد بدوی]] (م:12ربیع الاول 675هـ. ق) می باشند.  
  
[[دائرة المعارف الاسلامیة]] درباره این فرقه می نویسد: «پیروان این طریقه قدرتمندترین و مقدّم ترین گروه [[صوفیه (صوفیه)|صوفیه]] در [[مصر]] هستند و برای سید [[احمد بدوی]] سه میلاد در هر سال اقامه می کنند و پیش از این دانشگاه الازهر­­ در یکی از موالید او تعطیل می شد. [[احمد بدوی]] از سال 634 هجری قمری به [[طنطا]] رفت و در آنجا استقرار یافته، مریدانی پیدا کرد و شهرت او زیاد شد. از عادات او این بود که بر بالای بامی رفته و به خورشید نگاه می کرد، تا این که چشمان او سرخ شده و مانند دو پاره آتش گردیده بود. گاه سکوت او طول می کشید و گاه دائماً فریاد می کرد و گاهی چهل روز از خوردن و آشامیدن اجتناب می نمود. او شب ها را به تلاوت [[قرآن]] مشغول بود. و از همین جهت که شاگردانش نیز مانند او عادت داشتند بر بالای بام روند، آنان را اصحاب السطح و [[سطوحیه]] نیز می نامیدند. وی لباسی از پشم قرمز می پوشید و عمامة خود را عوض نمی کرد تا پاره می شد.  
+
[[دائرة المعارف الاسلامیة]] درباره این فرقه می نویسد: «پیروان این طریقه قدرتمندترین و مقدّم ترین گروه صوفیه در [[مصر]] هستند و برای سید احمد بدوی سه میلاد در هر سال اقامه می کنند و پیش از این دانشگاه الازهر­­ در یکی از موالید او تعطیل می شد. احمد بدوی از سال 634 هجری قمری به [[طنطا]] رفت و در آنجا استقرار یافته، مریدانی پیدا کرد و شهرت او زیاد شد. از عادات او این بود که بر بالای بامی رفته و به خورشید نگاه می کرد، تا این که چشمان او سرخ شده و مانند دو پاره آتش گردیده بود. گاه سکوت او طول می کشید و گاه دائماً فریاد می کرد و گاهی چهل روز از خوردن و آشامیدن اجتناب می نمود. او شب ها را به تلاوت [[قرآن]] مشغول بود. و از همین جهت که شاگردانش نیز مانند او عادت داشتند بر بالای بام روند، آنان را اصحاب السطح و [[سطوحیه]] نیز می نامیدند. وی لباسی از پشم قرمز می پوشید و عمامة خود را عوض نمی کرد تا پاره می شد.  
  
 
گفته می شود که شاه معاصر او، [[الملک الطاهر بیبرس]]، او را تقدیس می کرد و قدم او را می بوسید.  
 
گفته می شود که شاه معاصر او، [[الملک الطاهر بیبرس]]، او را تقدیس می کرد و قدم او را می بوسید.  
  
شخصیت [[احمد بدوی]] چنانکه از حزب <ref>نوشته</ref>، ادعیه و وصایای او به دست می آید، از نظر عقلی و ادبی کم مقدار است، ضمن آن که در کیفیت طریقه او اموری است که معلوم نیست از او باشد.  
+
شخصیت احمد بدوی چنانکه از حزب (نوشته)، ادعیه و وصایای او به دست می آید، از نظر عقلی و ادبی کم مقدار است، ضمن آن که در کیفیت طریقه او اموری است که معلوم نیست از او باشد.  
  
 
پس از وفات احمد، خلیفه او [[عبدالعال]]، که از طفولیت به مدت چهل سال با او بود، جانشین او گردید و آثار احمد که بِشت « بشت : صندوق کوچک. این لغت در اصل ترکی بوده و اصل آن، بِشْتَخْتِه می باشد. اما در میان اعراب به همین نحوه، رواج دارد. <ref>المنجد</ref>» قرمز و لثام و عَلَم قرمز بود به او ارث رسید. عبدالعال شعائری برای این طریقه ترتیب داد و قبر احمد را به عنوان خانقاهی در آورد که به مرور زمان مسجد بزرگی شد. عبدالعال در سال 733 هجری قمری وفات یافته است.  
 
پس از وفات احمد، خلیفه او [[عبدالعال]]، که از طفولیت به مدت چهل سال با او بود، جانشین او گردید و آثار احمد که بِشت « بشت : صندوق کوچک. این لغت در اصل ترکی بوده و اصل آن، بِشْتَخْتِه می باشد. اما در میان اعراب به همین نحوه، رواج دارد. <ref>المنجد</ref>» قرمز و لثام و عَلَم قرمز بود به او ارث رسید. عبدالعال شعائری برای این طریقه ترتیب داد و قبر احمد را به عنوان خانقاهی در آورد که به مرور زمان مسجد بزرگی شد. عبدالعال در سال 733 هجری قمری وفات یافته است.  
سطر ۱۴: سطر ۱۴:
 
لثام : نقاب و لباسی که بر روی بینی و اطراف آن قرار می گیرد. <ref>المنجد</ref>
 
لثام : نقاب و لباسی که بر روی بینی و اطراف آن قرار می گیرد. <ref>المنجد</ref>
  
[[دائرة المعارف بزرگ اسلامی]] می نویسد: « [[احمد بدوی]] در زمستان و تابستان دو نقاب بر چهره داشته و لذا با نام ابواللثامین <ref>صاحب دو لثام</ref> نیز شناخته شده است. و از آنجا که این عمل از زمره رسوم بدویان شمال [[آفریقا]] بوده، وی را بدوی خوانده اند. » <ref> [[دائرة المعارف بزرگ اسلامی]]، ج6، ص694 </ref>
+
[[دائرة المعارف بزرگ اسلامی]] می نویسد: « احمد بدوی در زمستان و تابستان دو نقاب بر چهره داشته و لذا با نام ابواللثامین <ref>صاحب دو لثام</ref> نیز شناخته شده است. و از آنجا که این عمل از زمره رسوم بدویان شمال [[آفریقا]] بوده، وی را بدوی خوانده اند. » <ref> [[دائرة المعارف بزرگ اسلامی]]، ج6، ص694 </ref>
  
خلفای [[احمد بدوی]] با سلاطین ممالیک رفاقت داشتند و در موکب سلاطین، کنار علمای دین راه می رفتند. اما در عهد حکومت عثمانی بر [[مصر]]، آن رونق سابق را از دست دادند و اوضاع ایشان با نظم شدید حکومت عثمانی سازگار نبود. لکن در همین زمان نیز [[مصر]]ی ها [[احمد بدوی]] را بسیار تقدیس می کردند. [[مصر]] یان، وی را بزرگ ترین ولی خدا در [[مصر]] و مفرّج کل المکروب می پنداشتند و کرامتی به او نسبت می دادند که از جمله آن، خلاص کردن مسلمانان از دست نصاری می باشد و به همین دلیل وی را با نام «مجیب الاساری من بلاد النصاری» می خوانند.  
+
خلفای احمد بدوی با سلاطین ممالیک رفاقت داشتند و در موکب سلاطین، کنار علمای دین راه می رفتند. اما در عهد حکومت عثمانی بر مصر، آن رونق سابق را از دست دادند و اوضاع ایشان با نظم شدید حکومت عثمانی سازگار نبود. لکن در همین زمان نیز مصری ها احمد بدوی را بسیار تقدیس می کردند. مصریان، وی را بزرگ ترین ولی خدا در مصر و مفرّج کل المکروب می پنداشتند و کرامتی به او نسبت می دادند که از جمله آن، خلاص کردن مسلمانان از دست نصاری می باشد و به همین دلیل وی را با نام «مجیب الاساری من بلاد النصاری» می خوانند.  
  
پیروان [[احمد بدوی]] در تمام نواحی [[مصر]] منتشرند و به نام احمدیه نامیده می شوند و شعار آنان عمامه سرخ است.  
+
پیروان احمد بدوی در تمام نواحی مصر منتشرند و به نام احمدیه نامیده می شوند و شعار آنان عمامه سرخ است.  
  
 
این فرقه چهار شعبه دارد که عبارتند از [[بیومیه]]، [[شناویه]]، [[اولاد نوح]] و [[شُعَیبیه (از صوفیه احمدیه بدویه)|شُعَیبیه]].  
 
این فرقه چهار شعبه دارد که عبارتند از [[بیومیه]]، [[شناویه]]، [[اولاد نوح]] و [[شُعَیبیه (از صوفیه احمدیه بدویه)|شُعَیبیه]].  
  
[[احمد بدوی]] در کنار [[عبدالقادر گیلانی]] و [[احمد رفاعی]] و [[ابراهیم دسوقی]] مدت ها به عنوان قطب به شمار می رفته است. از علمائی که مرید او بوده اند یکی [[عبدالوهاب شعرانی]] (م: 937هـ. ق) است که خود را احمدی نامیده است». <ref> [[دائرة المعارف الاسلامیة]]، ج1، ص465</ref>  
+
احمد بدوی در کنار [[عبدالقادر گیلانی]] و [[احمد رفاعی]] و [[ابراهیم دسوقی]] مدت ها به عنوان قطب به شمار می رفته است. از علمائی که مرید او بوده اند یکی [[عبدالوهاب شعرانی]] (م: 937هـ. ق) است که خود را احمدی نامیده است». <ref> [[دائرة المعارف الاسلامیة]]، ج1، ص465</ref>  
  
[[لویی ماسینیون]] در [[دائرة المعارف الاسلامیة]]، احمدیه (پیروان [[احمد بدوی]] ) را طریقتی [[مصر]]ی معرفی کرده و فروع ذیل را برای ایشان برمی شمارد: [[شناویه]]، [[مرازقه (از صوفیه احمدیه)|مرازقه]]، [[کَنّاسیه]]، [[اَنبابیه]]، [[حمودیه]]، [[منائفیه]]، [[سلامیه (از صوفیه)|سلامیه]]، [[حلبیه]]، [[زاهدیه]]، [[شُعَیبیه]]، [[تسقانیه]]، [[عربیه]]، [[سطوحیه]]، [[بُنداریه]]، [[مسلمیه(شُرنُبلالیه)]] و [[بیومیه]]. <ref> [[دائرة المعارف الاسلامیة]]، ج15، ص178</ref>
+
[[لویی ماسینیون]] در [[دائرة المعارف الاسلامیة]]، احمدیه (پیروان احمد بدوی) را طریقتی مصری معرفی کرده و فروع ذیل را برای ایشان برمی شمارد: [[شناویه]]، [[مرازقه (از صوفیه احمدیه)|مرازقه]]، [[کَنّاسیه]]، [[اَنبابیه]]، [[حمودیه]]، [[منائفیه]]، [[سلامیه (از صوفیه)|سلامیه]]، [[حلبیه (از صوفیه احمدیه)|حلبیه]]، [[زاهدیه (از صوفیه احمدیه)|زاهدیه]]، [[شُعَیبیه (از صوفیه احمدیه بدویه)|شُعَیبیه]]، [[تسقانیه]]، [[عربیه]]، [[سطوحیه]]، [[بُنداریه]]، [[مسلمیه(شُرنُبلالیه)]] و [[بیومیه]]. <ref> [[دائرة المعارف الاسلامیة]]، ج15، ص178</ref>
  
 
== پانویس ==
 
== پانویس ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۲۷

از فرق بسیار بزرگ صوفیه اهل سنت.

ایشان منسوب به سیدی احمد بدوی (م:12ربیع الاول 675هـ. ق) می باشند.

دائرة المعارف الاسلامیة درباره این فرقه می نویسد: «پیروان این طریقه قدرتمندترین و مقدّم ترین گروه صوفیه در مصر هستند و برای سید احمد بدوی سه میلاد در هر سال اقامه می کنند و پیش از این دانشگاه الازهر­­ در یکی از موالید او تعطیل می شد. احمد بدوی از سال 634 هجری قمری به طنطا رفت و در آنجا استقرار یافته، مریدانی پیدا کرد و شهرت او زیاد شد. از عادات او این بود که بر بالای بامی رفته و به خورشید نگاه می کرد، تا این که چشمان او سرخ شده و مانند دو پاره آتش گردیده بود. گاه سکوت او طول می کشید و گاه دائماً فریاد می کرد و گاهی چهل روز از خوردن و آشامیدن اجتناب می نمود. او شب ها را به تلاوت قرآن مشغول بود. و از همین جهت که شاگردانش نیز مانند او عادت داشتند بر بالای بام روند، آنان را اصحاب السطح و سطوحیه نیز می نامیدند. وی لباسی از پشم قرمز می پوشید و عمامة خود را عوض نمی کرد تا پاره می شد.

گفته می شود که شاه معاصر او، الملک الطاهر بیبرس، او را تقدیس می کرد و قدم او را می بوسید.

شخصیت احمد بدوی چنانکه از حزب (نوشته)، ادعیه و وصایای او به دست می آید، از نظر عقلی و ادبی کم مقدار است، ضمن آن که در کیفیت طریقه او اموری است که معلوم نیست از او باشد.

پس از وفات احمد، خلیفه او عبدالعال، که از طفولیت به مدت چهل سال با او بود، جانشین او گردید و آثار احمد که بِشت « بشت : صندوق کوچک. این لغت در اصل ترکی بوده و اصل آن، بِشْتَخْتِه می باشد. اما در میان اعراب به همین نحوه، رواج دارد. [۱]» قرمز و لثام و عَلَم قرمز بود به او ارث رسید. عبدالعال شعائری برای این طریقه ترتیب داد و قبر احمد را به عنوان خانقاهی در آورد که به مرور زمان مسجد بزرگی شد. عبدالعال در سال 733 هجری قمری وفات یافته است.

لثام : نقاب و لباسی که بر روی بینی و اطراف آن قرار می گیرد. [۲]

دائرة المعارف بزرگ اسلامی می نویسد: « احمد بدوی در زمستان و تابستان دو نقاب بر چهره داشته و لذا با نام ابواللثامین [۳] نیز شناخته شده است. و از آنجا که این عمل از زمره رسوم بدویان شمال آفریقا بوده، وی را بدوی خوانده اند. » [۴]

خلفای احمد بدوی با سلاطین ممالیک رفاقت داشتند و در موکب سلاطین، کنار علمای دین راه می رفتند. اما در عهد حکومت عثمانی بر مصر، آن رونق سابق را از دست دادند و اوضاع ایشان با نظم شدید حکومت عثمانی سازگار نبود. لکن در همین زمان نیز مصری ها احمد بدوی را بسیار تقدیس می کردند. مصریان، وی را بزرگ ترین ولی خدا در مصر و مفرّج کل المکروب می پنداشتند و کرامتی به او نسبت می دادند که از جمله آن، خلاص کردن مسلمانان از دست نصاری می باشد و به همین دلیل وی را با نام «مجیب الاساری من بلاد النصاری» می خوانند.

پیروان احمد بدوی در تمام نواحی مصر منتشرند و به نام احمدیه نامیده می شوند و شعار آنان عمامه سرخ است.

این فرقه چهار شعبه دارد که عبارتند از بیومیه، شناویه، اولاد نوح و شُعَیبیه.

احمد بدوی در کنار عبدالقادر گیلانی و احمد رفاعی و ابراهیم دسوقی مدت ها به عنوان قطب به شمار می رفته است. از علمائی که مرید او بوده اند یکی عبدالوهاب شعرانی (م: 937هـ. ق) است که خود را احمدی نامیده است». [۵]

لویی ماسینیون در دائرة المعارف الاسلامیة، احمدیه (پیروان احمد بدوی) را طریقتی مصری معرفی کرده و فروع ذیل را برای ایشان برمی شمارد: شناویه، مرازقه، کَنّاسیه، اَنبابیه، حمودیه، منائفیه، سلامیه، حلبیه، زاهدیه، شُعَیبیه، تسقانیه، عربیه، سطوحیه، بُنداریه، مسلمیه(شُرنُبلالیه) و بیومیه. [۶]

پانویس

  1. المنجد
  2. المنجد
  3. صاحب دو لثام
  4. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج6، ص694
  5. دائرة المعارف الاسلامیة، ج1، ص465
  6. دائرة المعارف الاسلامیة، ج15، ص178