قراقویونلو
از غلاة علی اللهی.
باید توجه داشت که قراقویونلو نام یکی از طوائف ترکمانان است که در نیمه دوم قرن هشتم قمری در آذربایجان صاحب قدرت شدند. این سلسله با طایفه آق قویونلو دارای نزاع هایی بوده اند.
ظاهراً این فرقه با سلسله مذکور ارتباط خاصی ندارند. هرچند ممکن است برخی از همان طایفه باشند. [۱]
این طائفه که مقابل طائفه آق قویونلو بوده اند، برخلاف آق قویونلو که از اهل سنت به حساب می آمده اند، از زمره شیعیان محسوب شده اند. این دو گروه در آذربایجان با یکدیگر منازعاتی داشته و در مقاطعی حکومت آن نواحی را به دست آورده اند.
طائفه قراقویونلو در زبان عامیانه گوران نامیده شده و جهالت در آن ها رسوخ کاملی دارد، لذا نمی توان برای آن ها عقایدی ذکر کرد. ایشان خود را غیر از مسلمانان و مسلمانان را غیر از خود می دانند. مسلمانان آن ها را گوران (که به نغمه ترکی گُران تلفظ می شود) می نامند ولی ایشان خود را قراقویونلو نام داده اند. قراقویونلو به حضرت امیر علیه السلام اظهار ارادتی مخلوط به غلو می کنند و قربانی خود را به نام حضرت داوود علیه السلام سرمی برند، نماز نمی خوانند و روزه نمی گیرند و می گویند ما اهل نیازیم و نماز از ما ساقط شده است. ایشان هم چنین می گویند که در مقابل قرآن، کتابی به نام سرانجام داریم. ایشان غسل و طهارت ندارند. مطابق آراء ایشان، همه مردها باید سبیل بگذارند تا حدی که می گویند رئیس به آن ها گفته اگر یک تار موی سبیل خود را کندید، باید یک گاو قربانی کنید. و در نتیجه این سبیل شعار آنها است، در حالی که ریش را می تراشند. ایشان در فصل زمستان، پنج روز عید می گیرند، که یک روز آن را کمیرجان می نامند. دزدی و قمار و شراب در میان آن ها بسیار شیوع دارد. ایشان می گویند: ما مکه می رویم ولی مکه رفتن ایشان چنین است که شخصی را به طرف کرمانشاه فرستاده و او پولی را می برد و به خانه ای که یکی از اجداد رؤسای آن ها ساخته، می دهد. برخی از ایشان مدعی اند که به مشهد سفر می کنند ولی احتمال کذب این ادعا وجود دارد.
حدود زندگی فرقه قراقویونلو بین خوی و ماکو است و در حدود سی و پنج قصبه و قریه است که مهمترین آن ها عبارت است از مُخور، صوفی (که خودشان سُفه می گویند)، تازه کَند، مَرگن، عباس بُلاغی، کُر ابلاغی، اُشا بُلاغی، دانا بُلاغی ، آلی بُلاغی (علی بلاغی)، غَباخ بُلاغی، صَمَد یوردی، مَلِک لی، فِشَل، پیرشَه، اینجا، چه چُو ، باش کریز و آرپالیغ.
مرکز رئیس آن ها که اکنون میرزا آقابزرگ است و او را آقا می نامند، در تازه کَند است.
مرکز دیگر ایشان در سُفه است که میرزا یدالله مشعشعی در آن جا ساکن است و در هر روستا، دو یا سه نفر نماینده دارد که آنان را سید می دانند.
رؤسای قراقویونلو هرچند وقت یک بار از مریدان خود به اندازه مقدور، نیاز می گیرند که گاه پول و گاه جنس است. آن ها هرگاه رؤسای خود را ببینند از فاصله حدود هشت قدم به خاک افتاده و خود را تا پیش رئیس به خاک می کشند، تا به دامن رئیس رسیده و خود را به پای وی انداخته و پای او را ببوسند و اگر رئیس سوار باشد به این ترتیب سم اسب او را ببوسند.
گوران مجالس دینی ندارند جز این که نماینده رؤسا، که سید نامیده می شوند، مقداری قند خریده و آن را به خانه ای برده و قطعه قطعه می کند و جماعت در آن جا جمع شده و سپس دعایی بر آن خوانده و حاضرین آمی (آمین) می گویند و بعد سید آن را بین افراد تقسیم می کند.
مراسم دیگر آنان، قربانی است که اگر گاو یا گوسفند باشد، آن را پس از آن که به نام حضرت داوود کشتند، در دیگ بزرگی گذاشته و می پزند. و سپس آن را همراه با نان که گاه به ده خروار می رسد، اطعام می نمایند. اطعام آن طعام، چنین است که نماینده رئیس مقداری گوشت در هر نان گذاشته و آن را تقسیم می نماید. آن گاه دعایی خوانده و اجازه خوردن می دهد. هیچ کس نباید قبل از اجازه وی، نان یا گوشت را بخورد. هم چنین استخوان قربانی باید در چاه مخصوصی ریخته شود. به عقیده آن ها قربانی زنده می شود و اگر فرضاً استخوان یک پا را در آن چاه نریخته باشند، قربانی با سه پا به آن جا می رود. گوران مردگان را بدون رسوم اسلامی خاک می کنند. ضمن آن که آقا مجلس روضه رفتن و سیگار و چپق را اکیداً ممنوع کرده است.
شایان ذکر است که گُران (که در آن گاف حرکتی بین ضمه و کسره دارد) نام جمعیتی است که در روستای دهخوارقان (دهخوارقان: نام یکی از بخش های چهارگانه شهرستان تبریز. این منطقه در جنوب غربی تبریز و در شرق دریاچه ارومیه |دریاچه ارومیه]] واقع گردیده است.[۲]) مسکن دارند. ایشان مانند سِرطالبیه متهم به غلو می باشند، در حالی که با مسلمانان در اعمال دینی همراهی کرده و عقاید خود را مخفی می نمایند. این گروه تصریح می کنند که غیر از مذهب شیعه امامیه، مذهبی ندارند اما برخی، آنان را علی اللهی می دانند. بر این اساس، احتمال دارد که این گروه با قراقویونلو هم مذهب باشند ولی به واسطه مصالحی، با مسلمانان همراهی کرده و در اظهار عقاید خویش تقیه نمایند. ضمن آن که احتمال ارتباط قراقویونلو با اهل حق اطراف کرمانشاه وجود دارد.
آیت الله سید مهدی روحانی به عنوان مأخذ خویش می نویسد: «مطالب را از شیخ ولی الله که پدرانش از زمره پیروان این فرقه بوده و خود نیز تا هفت سالگی در میان آنان می زیسته، شنیدم. وی بعدها مستبصر شده و طلبه مقدسی شد. شیخ ولی الله مدت ها در مدرسه حاج سید صادق قم سکونت داشت. »
آیت الله سید مهدی روحانی هم چنین درباره مطلبی که درباره منطقه دهخوارقان نقل شده، می نویسد: «این مطالب را از [آیت الله] حاج سید موسی شبیری زنجانی شنیدم. »
پانویس
- ↑ لغت نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، ذیل قراقویونلو
- ↑ لغت نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا