فَطَحیه: تفاوت بین نسخهها
سطر ۳۵: | سطر ۳۵: | ||
[[مدرسی طباطبایی]] ظاهراً به استناد همین روایت، صراحتاً می نویسد: «ایشان [امام کاظم علیه السلام] تا وقتی عبدالله زنده بود با وی آشکارا مخالفت نفرموده و کسی را به خویش نخواندند» وی همچنین می نویسد: «این گروه تا اواخر قرن سوم در میان شیعیان وجود داشته و تعدادی از برجسته ترین دانشمندان [[شیعه]] از آن برخاسته اند. » <ref> [[اختیار معرفة الرجال]]، [[کشّی]]، [[شیخ طوسی]]، ص255 / [[المقالات و الفرق]]، [[سعد اشعری]]، ص88 / [[مکتب در فرایند تکامل]]، [[مدرسی طباطبایی]]، ص82 و 83</ref> | [[مدرسی طباطبایی]] ظاهراً به استناد همین روایت، صراحتاً می نویسد: «ایشان [امام کاظم علیه السلام] تا وقتی عبدالله زنده بود با وی آشکارا مخالفت نفرموده و کسی را به خویش نخواندند» وی همچنین می نویسد: «این گروه تا اواخر قرن سوم در میان شیعیان وجود داشته و تعدادی از برجسته ترین دانشمندان [[شیعه]] از آن برخاسته اند. » <ref> [[اختیار معرفة الرجال]]، [[کشّی]]، [[شیخ طوسی]]، ص255 / [[المقالات و الفرق]]، [[سعد اشعری]]، ص88 / [[مکتب در فرایند تکامل]]، [[مدرسی طباطبایی]]، ص82 و 83</ref> | ||
− | رک: [[افطحیه]]، [[عَمّاریه (فطحیه)|عماریه]]، [[معمّریه ( | + | رک: [[افطحیه]]، [[عَمّاریه (فطحیه)|عماریه]]، [[معمّریه (فطحیه)|معمّریه]]. |
== پانویس == | == پانویس == |
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۸:۳۴
از امامیه.
ابن اثیر در اللباب فی تهذیب الانساب ؛ فَطْحی را به فتح فاء و سکون طاء ضبط کرده است. [۱]
ایشان پس از وفات امام صادق علیه السلام به واسطه آن که عبدالله افطح در زمان وفات امام صادق (علیه السلام)، بزرگترینِ اولاد آن حضرت بوده و ادعای امامت و وصایت از طرف پدر می نمود، قائل به امامت وی شدند. [۲] به جز عده کمی از صحابه حضرت امام صادق (علیه السلام). - از قبیل هشام بن حکم، مؤمن الطاق، هشام بن سالم جوالیقی، عبدالله (یا عبیدالله) پسر زراره و عده ای دیگر ـ بقیه اصحاب، به امامت عبدالله گرویدند. البته در همان مدت کوتاهی که عبدالله افطح پس از امام صادق (علیه السلام) در قید حیات بود، عده ای پس از آن که او را امتحان کرده و وی را دارای علم امامت نیافتند، از امامت او بازگشتند.
عبدالله، هفتاد روز پس از وفات امام صادق (علیه السلام) بی آن که فرزندی به جای گذارد، در محرم 149 هجری قمری از دنیا رفت. همین امر باعث شد تا تقریباً تمام صحابه، از امامت وی برگشته و از اساس منکر امامت او گردیده و امامت امام موسی کاظم (علیه السلام) را پس از امام صادق (علیه السلام) پذیرا شدند. تنها عده ای معدود از آنان باقی ماندند که امامت حضرت کاظم (علیه السلام) را پس از عبدالله افطح دانسته و در نتیجه امام کاظم (علیه السلام) را امام هشتم می دانند. [۳] از جمله این دسته می توان به عده ای از فقهاء، مانند عمار ساباطی، بنو فضال و عبدالله بن بکیر اشاره داشت. [۴]
وجود فطحیه، پس از وفات امام عسکری (علیه السلام)، باعث پیدایش اقوالی در میان امامیه اثنی عشریه، شده است و گویا قول به امامت جعفر بن علی (کذاب) و یا محمد بن علی الهادی، از همین فطحیه مخلوط به اثنی عشریه سرزده است، هرچند قائلین به این اقوال، بعدها منقرض شدند. [۵]
محور کلام فطحیه بر این بوده که امام، بزرگترین فرزند امام سابق است. ایشان روایاتی که امامت را در اعقاب می داند و می گوید: «الامامة لا تکون فی الاخوین بعد الحسن و الحسین» [۶]، قبول نداشتند. این گروه فطحیه خلّص هستند.[۷]
ابی فاخته عن ابی عبدالله علیه السلام قال: «لا تعود الامامة فی اخوین بعد الحسن و الحسین. » [۸]
ابوالحسن اشعری می نویسد: « فطحیه قائلین به امامت عبدالله بن جعفر، (بزرگترینِ فرزندان جعفر (علیه السلام)) بوده و امامت را در اولاد او می دانند. اصحاب این مذهب را عماریه و فطحیه می گویند چرا که عبدالله، افطح الرجلین (دارای پاهای پهن) بود. و اهل این مذهب بسیاراند». [۹]
البته باید گفت که این سخن اشعری که فطحیه را قائل به امامت اولاد عبدالله برمی شمارد، مناسب نیست و باید فطحیه را تنها معتقد به امامت شخص عبدالله ـ و نه اولاد او ـ بدانیم، چرا که عبدالله پس از مرگ فرزندی نداشت و عموم فطحیه نیز پس از مرگ وی، از امامت او برگشتند و تنها عده ای قلیل که نام برده شدند، امامت او را به عنوان امامت هفتم و قبل از امام موسی کاظم (علیه السلام) پذیرفتند. شاهد این مطلب نیز آن است که عمار ساباطی که رئیس این مذهب است، از اصحاب امام کاظم (علیه السلام) به شمار آمده و نمی تواند در عین حالی که امامت موسی بن جعفر (علیهماالسلام) را پذیرفته، قائل به امامت پسر غیر معلوم عبدالله افطح باشد. [۱۰]
سعد بن عبدالله اشعری می نویسد: «عده ای از اصحاب عبدالله افطح گفتند امامت پس از مرگ او منقطع شده و پس از او امامی نیست و عده ای از فطحیه پس از وفات موسی بن جعفر (علیهماالسلام) (سی و پنج سال بعد از وفات عبدالله افطح) ادعا کردند عبدالله از کنیزی پسری داشته که او را محمد نامیده و به یمن فرستاده تا در آن جا نشو و نما کند، و آن پسر، پس از مرگ پدر به طرف خراسان رفته و در آن جا زنده است، او پس از پدرش، امام و قائم منتظر است. ایشان به خبری که از رسول الله صلی الله علیه و آله نقل شده مبنی بر این که «اسم قائم، اسم من و اسم پدر او اسم پدر من است» [۱۱]، و نیز به اخبار امام صادق (علیه السلام) مبنی بر این که «امام نمی میرد در حالی که فرزندی از صلبش نباشد» استدلال می کردند. از این فرقه، جماعتی در ناحیه عراق و یمن و بیشتر آن ها در خراسانند. و عده قلیلی از فطحیه نیز ادعا کردند که عبدالله افطح در زمان مرگ دارای فرزند بوده و در نتیجه امامت در اولاد عبدالله باقی است». [۱۲]
محمد بن علی (صدوق) عن ابیه و محمد بن حسن و محمد بن موسی بن متوکل عن سعد بن عبدالله و عبدالله بن جعفر حمیری و محمد بن یحیی العطّار جمیعاً عن احمد بن محمد عیسی و ابراهیم بن هاشم و احمد بن ابی عبدالله برقی و محمد بن حسین بن ابی الخطاب جمیعاً عن ابی علی حسن بن محبوب عن داوود بن حصین عن ابی بصیر عن الصادق جعفر بن محمد (علیهماالسلام) عن آبائه قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله : «المهدی من وُلدی اسمه اسمی و کنیته کنیتی، اشبه الناس بی خَلقاً و خُلقاً. . . » همچنین روایتی با این مضمون در تذکرة الخواص و کفایة الاثر نقل شده است. [۱۳]
ابن اثیر به نقل از عبدالکریم بن محمد سمعانی آنان را فَطْحیه (به سکون طاء) ضبط کرده و می نویسد: «آنان از غلاة اند و به انتظار خروج عبدالله بن جعفر ملقب به افطح می باشند». [۱۴]
لکن ضبط مشهور این فرقه در میان علمای امامیه، به صورت فَطَحیه (به فتح طاء) است.
در کتابی مجهول و غیرمعتبر آمده است: « فطحیه اصحاب عبدالله افطح، امامت را به امام صادق (علیه السلام) نسبت داده و ادعای لاهوت (الوهیت) در او کردند».
شایان ذکر است که شیخ مفید(ره) در الفصول المختارة می گوید: «ایشان را فطحیه گفتند چون رئیس آن ها عبدالله بن افطح بود و گفته می شود که او [یعنی عبدالله بن افطح و نه عبدالله بن جعفر] دو پایش افطح بود و گفته می شود که سرش افطح بوده و گفته می شود که عبدالله (بن جعفر) افطح بوده است». [۱۵]
کشّی و سعد اشعری به روایتی از امام صادق (علیه السلام) اشاره می کنند که در آن خطاب به امام کاظم (علیه السلام) فرموده اند: «یا بنی إنّ اخاک سیجلس مجلسی و یدعی الامامة بعدی، فلا تنازعه و لا تتکلّمن. فانّه اول اهلی لحقوابی»
شایان ذکر است که در نقل کشّی به جای کلمات «و لا تتکلمن» کلمه «بکلمة» آمده است.
مدرسی طباطبایی ظاهراً به استناد همین روایت، صراحتاً می نویسد: «ایشان [امام کاظم علیه السلام] تا وقتی عبدالله زنده بود با وی آشکارا مخالفت نفرموده و کسی را به خویش نخواندند» وی همچنین می نویسد: «این گروه تا اواخر قرن سوم در میان شیعیان وجود داشته و تعدادی از برجسته ترین دانشمندان شیعه از آن برخاسته اند. » [۱۶]
پانویس
- ↑ اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج2، ص435
- ↑ الحور العین، نشوان حمیری، ص163 / خاندان نوبختی، عباس اقبال، ص260 / المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، احمد بن علی مقریزی، ج2، ص351
- ↑ فرق الشیعة، حسن بن موسی نوبختی، ص78
- ↑ تنقیح المقال فی علم الرجال، عبدالله مامقانی، ج1، ص193 / مقباس الهدایة فی علم الدرایة، عبدالله مامقانی، ص82
- ↑ کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص82 و225
- ↑ بحار الانوار الجامعة لدرر الاخبار ائمة الاطهار، علامه مجلسی، ج25، ص252
- ↑ فرق الشیعة، حسن بن موسی نوبختی، ص112
- ↑ بحار الانوار الجامعة لدرر الاخبار ائمة الاطهار، علامه مجلسی، ج25، ص252
- ↑ مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ابوالحسن اشعری، ج1، ص102
- ↑ تنقیح المقال فی علم الرجال، عبدالله مامقانی، ج2، ص318
- ↑ کمال الدین، صدوق، ص286 / الامامة و التبصرة، ابن بابویه، ص153
- ↑ المقالات و الفرق، سعد اشعری، ص87
- ↑ (ن ک: منتخب الاثر، آیت الله صافی، ص183 به نقل از کمال الدین، صدوق / تذکرة الخواص، ص377
- ↑ اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج2، ص435
- ↑ الفصول المختارة، شیخ مفید، ص306
- ↑ اختیار معرفة الرجال، کشّی، شیخ طوسی، ص255 / المقالات و الفرق، سعد اشعری، ص88 / مکتب در فرایند تکامل، مدرسی طباطبایی، ص82 و 83