قاسمیه (از مذاهب فقهی زیدیه در یمن): تفاوت بین نسخه‌ها

از دایره المعارف فرق اسلامی
پرش به: ناوبری، جستجو
 
سطر ۵: سطر ۵:
  
 
[[آیت الله سید مهدی روحانی]]، نام وی را به نقل از ابن ندیم، «قاسم بن ابراهیم بن علوی برسی» ضبط کرده درحالی که [[عباس اقبال]]، به نقل از ابن ندیم، نام وی را «[[قاسم بن ابراهیم بن طباطبا الرّسی]]» ضبط نموده است. و آن چه در [[الفهرست ابن ندیم|الفهرست]] موجود است: «علوی رسّی قاسم بن ابراهیم بن. . . صاحب صعده» است و همین کتاب به عنوان نسخه بدل «برسی» را نیز ذکر کرده است. <ref> [[خاندان نوبختی]]، [[عباس اقبال]]، ص261 / [[الفهرست ابن ندیم|الفهرست]]، [[ابن ندیم]]، ص244</ref>
 
[[آیت الله سید مهدی روحانی]]، نام وی را به نقل از ابن ندیم، «قاسم بن ابراهیم بن علوی برسی» ضبط کرده درحالی که [[عباس اقبال]]، به نقل از ابن ندیم، نام وی را «[[قاسم بن ابراهیم بن طباطبا الرّسی]]» ضبط نموده است. و آن چه در [[الفهرست ابن ندیم|الفهرست]] موجود است: «علوی رسّی قاسم بن ابراهیم بن. . . صاحب صعده» است و همین کتاب به عنوان نسخه بدل «برسی» را نیز ذکر کرده است. <ref> [[خاندان نوبختی]]، [[عباس اقبال]]، ص261 / [[الفهرست ابن ندیم|الفهرست]]، [[ابن ندیم]]، ص244</ref>
 +
 +
کتاب [[دولت زیدیه در یمن]] می‌نویسد: «فعالیت قاسم بن ابراهیم از زمانی شروع شد که برادرش محمد بن ابراهیم او را به [[مصر]] فرستاد تا به نام وی دعوت کند و امر دعوت را از عباسیان پنهان بدارد. پس از مرگ محمد بن ابراهیم، قاسم خود را در خفا امام زیدیان خواند و داعیان خود را با شعار «الرضا من آل محمد» به اطراف فرستاد. بسیاری از مردم شهرها مانند [[مک]]ه، [[مدینه]]، [[کوفه]]، [[ری]] و [[طبرستان]] دعوت او را پذیرفتند. قاسم در حدود ده سال به دور از چشم یاران [[هرثمة بن اعین]] در تقیه می‌زیست و زمانی که مأمون او را خواست، وی مجبور شد تا به [[حجاز]] و [[تهامه]] فرار کند و پنهانی دعوت خود را گسترش دهد. او گروهی از داعیان خویشاوند (عموزادگان) خود را به [[بلخ]]، [[طالقان]] و [[جوزجان]] فرستاد تا برای وی بیعت بگیرند و مردم نیز بیعت کردند و بالاخره دعوت آشکار شد.» این کتاب در ادامه به فعالیت فرقه قاسمیه اشاره کرده و می‌نویسد: «نوه قاسم، یحیی بن حسین بن قاسم بن اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن علی بن ابی طالب ملقب به هادی، از ضعف حکومت عباسیان و ناآرامی امور سود جست و تصمیم گرفت که مردم را به امامت خویش فراخواند کاری که برای جدش قاسم میسر نشد. پس در طبرستان و به دور از چشم‌های عباسیان، انقلاب خود را آشکار ساخت، زیرا در طبرستان حمایت مردمی و امنیت داشت. چنانکه مذهب جدش در این منطقه به وسیله داعیان منتشر شد و تلاش‌ها در طبرستان به بار نشست و دولت علویان به ریاست داعی [[حسن بن زید]] در سال 250 هجری قمری تشکیل شد. اما زیدیان امامت او را به رسمیت نشناختند زیرا شروط امامت که علم و زهد و سیاست بود، نداشت. در هر حال [[یحیی بن حسین]] به سوی طبرستان حرکت کرد و به [[آمل]] رسید. وقتی یحیی بن حسین و همراهانش به آمل رسیدند، یاران و پیروان او از مردم طبرستان، گرد او را گرفتند. محمد بن زید حاکم طبرستان خبر رسیدن یحیی را شنید و از توجه مردم به او بیمناک شد. از این رو وزیر خود حسن بن هشام را نزد او فرستاد تا یحیی را وادار به ترک طبرستان کند. وقتی یحیی بن حسین با تهدید محمد بن زید عرصه را در طبرستان بر خود تنگ دید، تصمیم گرفت تا آن دیار را به سرعت ترک کند. سفر یحیی به طبرستان علی رغم ناکامی بی ثمر نبود. در این سفر توانست با شیعیان جدش قاسم ملاقات کند و بسیاری از پیروان مخلص را به خود جذب کند. اینان بعدها به [[یمن]] مهاجرت کردند و از باوفاترین جنگجویان در میدان‌های نبرد بودند. یحیی بن حسین چشم به نواحی جنوب سرزمین‌های خلافت دوخته بود و اوضاع نابسامان یمن از دید او پنهان نبود. نام و آوازه او در شهرها پیچیده بود. بنا به نقل منابع حرکت او به یمن در سال 280 هجری قمری بود و این اولین کوچ او به یمن بود. اما انگیزه‌هایی که یحیی بن حسین را به پذیرش دعوت رهبران یمن کشاند بجز دعوت، اشتیاق وافر خود او بود. وی آرزویِ امامت داشت و خود را شایسته این منصب می‌دانست. یمن در این زمان مکان مناسبی برای برآوردن آرزوی قیام او علیه خلافت عباسیان بود، خلافتی که به واسطه تسلط ترکان رو به ضعف گذاشته بود، از این رو یحیی بن حسین کوشید تا از این وضعیت بهره برداری کند. یحیی بن حسین در سال 284 هجری قمری به [[صعده]] رسید. جنگ میان قبایل صعده از سعد و ربیعه شعله ور بود، کینه‌ها عمیق و زخم‌ها کهنه شده بود، خشکسالی و نا امنی و گرانی نیز بی داد می‌کرد. وقتی که یحیی بن حسین به صعده نزدیک شد، مردم سعد و ربیعه که درگیر فتنه بودند به استقبال او شتافتند و یحیی فرمان داد که هر دو گروه به یکدیگر سلام دهند و بدین ترتیب صعده مرکز حکومت جدید شد. الهادی پس از رسیدن به صعده نامه ای به اهل یمن نگاشت و در آن نامه مردم را به جهاد همراه او دعوت کرد، و اصول دین در معرفت خداوند و توحید، عدل، وعد، وعید، امر به معروف و نهی از منکر و قیام با امامان اهل بیت از فرزندان حسن و حسین (علیهما السلام) را شرح داد. از این بیانیه معلوم می‌شود که او قصد برپایی حکومت اسلامی داشته است. هنگامی که در صعده نظام جدید پابرجا و امور آرام شد، هادی برای ایجاد امنیت حکومت خود از سوی شمال صعده، [[نجران]] را که راه میان صعده و حجاز را قطع می‌کرد، به سرزمین‌های حکومت خود ملحق کرد. همچنین هادی با مسیحیان نجران و دیگر کتابیان پیمان اهل ذمه بست. هادی یک سال پس از تشکیل حکومت توسعه طلبی را آغاز کرد و توانست با سفرهایی که به سه ماه نکشید قدرت و نفوذ خود را به دورترین نقاط یمن در شمال و جنوب بگستراند. زمانی که یمن به اطاعت او درآمد و پایه‌های حکومت او استوار شد برادرش [[عبدالله بن حسین]] را به حجاز فرستاد تا اهل و عیال او را به [[صنعا]] آورد.» <ref> [[دولت زیدیه در یمن]]، [[حسن خضیری احمد]]، ص37</ref>
  
 
رک: [[هادویه]].  
 
رک: [[هادویه]].  

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۰۵:۱۷

از مذاهب فقهی زیدیه در یمن . [۱]

ابن ندیم مینویسد: «قاسم بن ابراهیم بن علوی برسی از زیدیه است و زیدیه قاسمیه به او منسوبند». [۲]

آیت الله سید مهدی روحانی، نام وی را به نقل از ابن ندیم، «قاسم بن ابراهیم بن علوی برسی» ضبط کرده درحالی که عباس اقبال، به نقل از ابن ندیم، نام وی را «قاسم بن ابراهیم بن طباطبا الرّسی» ضبط نموده است. و آن چه در الفهرست موجود است: «علوی رسّی قاسم بن ابراهیم بن. . . صاحب صعده» است و همین کتاب به عنوان نسخه بدل «برسی» را نیز ذکر کرده است. [۳]

کتاب دولت زیدیه در یمن می‌نویسد: «فعالیت قاسم بن ابراهیم از زمانی شروع شد که برادرش محمد بن ابراهیم او را به مصر فرستاد تا به نام وی دعوت کند و امر دعوت را از عباسیان پنهان بدارد. پس از مرگ محمد بن ابراهیم، قاسم خود را در خفا امام زیدیان خواند و داعیان خود را با شعار «الرضا من آل محمد» به اطراف فرستاد. بسیاری از مردم شهرها مانند مکه، مدینه، کوفه، ری و طبرستان دعوت او را پذیرفتند. قاسم در حدود ده سال به دور از چشم یاران هرثمة بن اعین در تقیه می‌زیست و زمانی که مأمون او را خواست، وی مجبور شد تا به حجاز و تهامه فرار کند و پنهانی دعوت خود را گسترش دهد. او گروهی از داعیان خویشاوند (عموزادگان) خود را به بلخ، طالقان و جوزجان فرستاد تا برای وی بیعت بگیرند و مردم نیز بیعت کردند و بالاخره دعوت آشکار شد.» این کتاب در ادامه به فعالیت فرقه قاسمیه اشاره کرده و می‌نویسد: «نوه قاسم، یحیی بن حسین بن قاسم بن اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن علی بن ابی طالب ملقب به هادی، از ضعف حکومت عباسیان و ناآرامی امور سود جست و تصمیم گرفت که مردم را به امامت خویش فراخواند کاری که برای جدش قاسم میسر نشد. پس در طبرستان و به دور از چشم‌های عباسیان، انقلاب خود را آشکار ساخت، زیرا در طبرستان حمایت مردمی و امنیت داشت. چنانکه مذهب جدش در این منطقه به وسیله داعیان منتشر شد و تلاش‌ها در طبرستان به بار نشست و دولت علویان به ریاست داعی حسن بن زید در سال 250 هجری قمری تشکیل شد. اما زیدیان امامت او را به رسمیت نشناختند زیرا شروط امامت که علم و زهد و سیاست بود، نداشت. در هر حال یحیی بن حسین به سوی طبرستان حرکت کرد و به آمل رسید. وقتی یحیی بن حسین و همراهانش به آمل رسیدند، یاران و پیروان او از مردم طبرستان، گرد او را گرفتند. محمد بن زید حاکم طبرستان خبر رسیدن یحیی را شنید و از توجه مردم به او بیمناک شد. از این رو وزیر خود حسن بن هشام را نزد او فرستاد تا یحیی را وادار به ترک طبرستان کند. وقتی یحیی بن حسین با تهدید محمد بن زید عرصه را در طبرستان بر خود تنگ دید، تصمیم گرفت تا آن دیار را به سرعت ترک کند. سفر یحیی به طبرستان علی رغم ناکامی بی ثمر نبود. در این سفر توانست با شیعیان جدش قاسم ملاقات کند و بسیاری از پیروان مخلص را به خود جذب کند. اینان بعدها به یمن مهاجرت کردند و از باوفاترین جنگجویان در میدان‌های نبرد بودند. یحیی بن حسین چشم به نواحی جنوب سرزمین‌های خلافت دوخته بود و اوضاع نابسامان یمن از دید او پنهان نبود. نام و آوازه او در شهرها پیچیده بود. بنا به نقل منابع حرکت او به یمن در سال 280 هجری قمری بود و این اولین کوچ او به یمن بود. اما انگیزه‌هایی که یحیی بن حسین را به پذیرش دعوت رهبران یمن کشاند بجز دعوت، اشتیاق وافر خود او بود. وی آرزویِ امامت داشت و خود را شایسته این منصب می‌دانست. یمن در این زمان مکان مناسبی برای برآوردن آرزوی قیام او علیه خلافت عباسیان بود، خلافتی که به واسطه تسلط ترکان رو به ضعف گذاشته بود، از این رو یحیی بن حسین کوشید تا از این وضعیت بهره برداری کند. یحیی بن حسین در سال 284 هجری قمری به صعده رسید. جنگ میان قبایل صعده از سعد و ربیعه شعله ور بود، کینه‌ها عمیق و زخم‌ها کهنه شده بود، خشکسالی و نا امنی و گرانی نیز بی داد می‌کرد. وقتی که یحیی بن حسین به صعده نزدیک شد، مردم سعد و ربیعه که درگیر فتنه بودند به استقبال او شتافتند و یحیی فرمان داد که هر دو گروه به یکدیگر سلام دهند و بدین ترتیب صعده مرکز حکومت جدید شد. الهادی پس از رسیدن به صعده نامه ای به اهل یمن نگاشت و در آن نامه مردم را به جهاد همراه او دعوت کرد، و اصول دین در معرفت خداوند و توحید، عدل، وعد، وعید، امر به معروف و نهی از منکر و قیام با امامان اهل بیت از فرزندان حسن و حسین (علیهما السلام) را شرح داد. از این بیانیه معلوم می‌شود که او قصد برپایی حکومت اسلامی داشته است. هنگامی که در صعده نظام جدید پابرجا و امور آرام شد، هادی برای ایجاد امنیت حکومت خود از سوی شمال صعده، نجران را که راه میان صعده و حجاز را قطع می‌کرد، به سرزمین‌های حکومت خود ملحق کرد. همچنین هادی با مسیحیان نجران و دیگر کتابیان پیمان اهل ذمه بست. هادی یک سال پس از تشکیل حکومت توسعه طلبی را آغاز کرد و توانست با سفرهایی که به سه ماه نکشید قدرت و نفوذ خود را به دورترین نقاط یمن در شمال و جنوب بگستراند. زمانی که یمن به اطاعت او درآمد و پایه‌های حکومت او استوار شد برادرش عبدالله بن حسین را به حجاز فرستاد تا اهل و عیال او را به صنعا آورد.» [۴]

رک: هادویه.


پانویس

  1. ثورة زید بن علی، ناجی حسن، ص192 / خاندان نوبختی، عباس اقبال، ص261 / المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، احمد بن یحیی بن مرتضی، ص92
  2. الفهرست، ابن ندیم، ص144
  3. خاندان نوبختی، عباس اقبال، ص261 / الفهرست، ابن ندیم، ص244
  4. دولت زیدیه در یمن، حسن خضیری احمد، ص37