عیدروسیه
از صوفیه کبراویه. [۱]
ایشان پیروان شیخ عفیف الدین عبدالله عیدروس کبیر حضرمی می باشند.
دانشنامه ایران در شرح حال ابومدین وی را چنین معرفی می کند: «شعیب بن حسین انصاری (م: 594 هـ. ق/1198م)، عارف مشهور اندلس. گفته اند که ابومدین نخست از دقاق، معارف صوفیه را آموخته، و از دست او خرقه گرفته است، اما دیدار کوتاه چند روزه ای که با پیر مغربی ابویعزی یلنور بن میمون هزمیری (م: 561 هـ. ق) داشت، تأثیری شگرف بر باطن او به جای گذارد. ابومدین از او اجازه ارشاد گرفت و در تمامی عمر همواره به بزرگداشت یاد وی اهتمام داشت و او را همپای اویس قرنی می دانست. وی در سفر به مکه با شیخ عبدالقادر جیلانی نیز آشنا شد و از او حدیث شنید و از دست وی خرقه پوشید. ابومدین پس از سفر مکه در بجایه اقامت گزید و به ارشاد پرداخت و گفته اند که او نزدیک به هزار، و به روایتی دوازده هزار سالک تربیت کرد که هر یکی را کراماتی بوده است.
اینکه گفته اند ابن سبعین به طریق ابومدین خرقه پوشیده است، حکایت از ارتباط او با طریقت ابومدین دارد. محی الدین ابن عربی نیز ابومدین را نه تنها شیخ خود شمرده، بلکه او را زبان تصوف و احیا کننده طریقت در بلاد مغرب دانسته، و با لقب شیخ الشیوخ از او یاد کرده، و بالاتر از آن، در عرصه عرفان او را چون قطب و امام و از زمره رجال الغیب شناسانده است.
ابومدین در اواخر سال 594 هجری قمری به سوی مراکش روانه شد و پیش از آنکه به آنجا برسد، در نزدیکی تلمسان در قریه عبّاد بیمار شد و درگذشت. آرامگاه وی زیارتگاه خاص و عام شد. تصوف وی هم عالمانه و محققانه بود و هم در خور فهم و قبول عامه مردم. وی در حدیث و فقه مالکی صاحب نظر بوده است». این کتاب در ادامه می نویسد: «شخصیت ابومدین از یک سو عرفان مغرب را نظام مند ساخته و سلسله های شاذلیه، عیدروسیه و سخاویه را در آن سرزمین شکوفا کرده، و از سوی دیگر پس از سده 6 هـ. ق او را در استمرار افکار و نظام خانقاهی شرق جهان اسلام سهیم ساخته است، تا جایی که طریق گلشنیه در آسیای صغیر و سلسله نعمت اللهیه در ایران و طریقه غوثیه در شبه قاره هند خود را به او منسوب داشته، و از او در مشیخه های خود به عنوان قطبی از اقطاب سلسله های مذکور یاد کرده اند». [۲]
لویی ماسینیون ایشان را فرع صوفیه کبراویه در یمن در قرن پانزدهم میلادی معرفی کرده است. [۳]
پانویس
- ↑ فرهنگ فِرَق اسلامی، محمد جواد مشکور، ص316 / معجم الفرق الاسلامیة، عارف تامر، ص103
- ↑ دانشنامه ایران، ج1، ص368
- ↑ دائرة المعارف الاسلامیة، ج15، ص184