اهل تخلیط
غلاة شیعه.
مدرسی طباطبایی در شرح این گروه می نویسد: «در کتب رجال حدیث شیعه معمولاً آنان که ائمه را خدا می دانستند با تعبیرات نظیر فاسد المذهب، یا فاسد الاعتقاد، و اهل تخلیط مشخص شده اند. » [۱]
وی در این باره همچنین در پاورقی می نویسد: اصطلاح مخلّط به این ترتیب هم می تواند ناظر به عقیده یک شخص باشد که اعتقادات درستی نداشته و همه نوع مطلب نادرست و عجیب و غریب را از هر جا گرد آورده و تلفیق می کند و بدان تمسک می جوید. و هم می تواند ناظر به اثر تألیف شده به وسیله چنین شخص باشد، درست مانند اصطلاح فاسد الحدیث یا فاسد الروایة. به عنوان مثال علی بن احمد عقیقی را شیخ در رجال خود مخلّط خوانده است زیرا حدیث او مشتمل بر مناکیر بود یا کشّی می گوید ابوبصیر یحیی بن ابی القاسم اسدی خود غالی نبود اما مخلّط بود یعنی احادیث غلو را روایت می نمود. برخی فاسد المذهب و الروایة هر دو بودند. البته معنی بالا، معنی اخصّ آن اصطلاح است. برای استعمال آن در منابع عمومی شرح حال دانشمندان به عنوان مثال نگاه کنید به تاریخ الاسلام و طبقات المشاهیر و الاعلام نوشته محمد بن احمد ذهبی که به نقل از طبقات النسّاک نوشته ابن الاعرابی (متوفی340 هـ. ق) دارد که زهّاد و محدثین در بصره با صوفیه خوش نداشتند لما سمعوا منهم من التخلیط. و گرنه در کتاب های عمومی علم الحدیث، اصطلاح مزبور (مخلّط) در معنی شخصی که بی دقت است و در قید صحت احادیثی که روایت می کند نیست و نتیجتاً هرگونه حدیثی را چه صحیح و چه ضعیف نقل می کند، به کار رفته است. کتب رجال همین مفهوم کلی را در فرد خاص آن به کار برده اند. [۲]