افضل شاهنشاه
ابوالقاسم شاهنشاه وزیر مشهور فاطمیان مصر است که در اوضاع سیاسی و نظامی مصر و شام در آغاز هجوم صلیبیان به سرزمین های اسلامی نقش مهمی داشت. افضل در سال 458 هجری قمری در عکا زاده شد ولی دوران نوجوانی را در مصر سپری کرد که پدرش بدر الجمالی امیرالجیوشی و وزارت آن دیار را برعهده داشت. به استناد نامه ای که المستنصر بالله خلیفه فاطمی در 478 هجری قمری به بدرالجمالی نوشته، افضل از این هنگام در حالی که 21 سال نداشت به نیابت وزارت منصوب شد. چون بدرالجمالی در 487 بیمار شد، رشته کارهای وزارت همه به افضل سپرده شد و القاب و مناصب دیگر بدر چون سپهسالاری را نیز گرفت. در همین ایام المستنصر بالله نیز بیمار شد و چون پسر مهتر خود نزار را ولیعهد گردانیده بود، از وزیر خواست تا اسباب بیعت امرای دولت را با او فراهم سازد، اما افضل این کار را چندان به تأخیر انداخت تا خلیفه درگذشت (487هـ. ق) و پس از آن، پسرِ دیگر خلیفه، احمد ابوالقاسم را که خواهرزاده خود او بود با لقب مستعلی به خلافت نشاند. درباره علت دشمنی افضل با نزار گفته اند که یک بار نزار او را به سختی دشنام داد و وزیر کینه او را به دل گرفت. از آن گذشته چنین پیداست که افضل با برنشاندن مستعلی به خلافت ميخواست که او را زیردست داشته، خود همه امور را در کف گیرد. از این رو برخی از مورخان تصریح کرده اند که این خلیفه با وجود افضل هیچ قدرتی نداشت. به هر حال چون مستعلی به خلافت نشست، برخلاف فرمان وزیر، نخست برادرانش از بیعت با او سر باز زدند، چنانکه نزار به اسکندریه گریخت و در آنجا قدرتی یافت، مردم نیز به بیعتش گردن نهادند. افضل لشکر به اسکندریه برد، نزاریان را بشکست و شهر را گرفت. افضل بسیار ميکوشید تا مگر از پیش روی ترکان در شام که فاطمیان از آن هراسناک بودند جلو گیرد، بدین سبب وقتی اولین گروه های صلیبی در 490 هجری قمری از قسطنطنیه به آسیای صغیر تاختند، افضل سخت خشنود شد. او کوشید تا با آنان بر ضد سلجوقیان هم پیمان گردد. نیز آورده اند که مصر یان به فرنگان پیشنهاد کردند تا قلمرو سلجوقیان را میان خود قسمت کنند. پس از چند ماه که فرنگان روی به قدس نهادند، هدف ایشان دانسته شد، اما حاکمی که افضل بر آنجا گمارده بود نتوانست مقاومت کند و شهر را تسلیم کرد. افضل پیش از آن از فرنگان خواسته بود به قدس حمله ور نشوند ولی هرگاه بخواهند بتوانند بدون اسلحه و برای زیارت وارد آنجا شوند و آزادانه مراسم و آداب خویش به جای آرند در این روزگار نیز کشاکش های افضل با صلیبیان ادامه داشت، اما برخی روایات مربوط به این جنگ ها و سال وقوع آن ها در منابع به اختلاف آمده است. باید گفت از جمله علل ناکامی افضل در جنگ با صلیبیان، فقدان نیروی نظامی منسجم و متحد از مسلمانان، تعدد دولت های مستقل و نیمه مستقل رقیب در شام و کرانه های مدیترانه، و رقابت و دشمنی میان امرای مصر بود. انحطاط دستگاه خلافت فاطمی و فساد خلفا نیز از عوامل مهم بود. چه، افضل سال ها کوشید تا الآمر خلیفه جوانِ ستمگرِ بدکار و متظاهر به منکرات را از تباهکاری باز دارد و سرانجام نیز بر سر این کار جان باخت. در واقع نیز افضل ـ با آن که در آن دوران پرآشوب، مصر و قلمرو خلافت را به امنیت و آسایش راه ميبرد ـ قدرت خلفا را به شدت محدود کرده بود و خلفا در برابر او هیچ قدرتی نداشتند، به هر حال الآمر گویا ابوعبدالله محمد ابن فاتک بطایحی را نوید وزارت داد و تدبیر قتل وزیر را از او خواست. به روایتی این کار به اشاره و تدبیر پسرعموی خلیفه، ابوالمیمون عبدالمجید که بعداً به خلافت رسید، صورت پذیرفت که جماعتی از باطنیه را واداشت تا او را در روز پیش از عید فطر سال 515 زخم زدند و بر اثر آن مرد. افضل را بیشتر نویسندگان به رأی و تدبیر، دادگری، نیک سیرتی، کرم و دلیری ستوده اند. با این همه گفته اند که با اسماعیلیان خوش دل نبود. برخی از نویسندگان او را به صراحت متمایل به تسنن دانسته اند. [۱]
پانويس
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج9، ص510