آمل: تفاوت بین نسخهها
سطر ۲۳: | سطر ۲۳: | ||
آماردها یا همان مردم آمار قومی نیرومند و جنگجو بودهاند و ناحیه فعلی [[آمل]] را به عنوان مرکز خود انتخاب نموده و نام خود را بر آن نهادند. نام شهر آمل<ref>آمل باستانی که در متون میخی [[آشور]] آمده با شهر کنونی آمل فرق داشته و در اینجا خلط مبحث شده است.</ref> در مازندران را دگرگونشده نام آمارد دانستهاند و بعدها واژه «آماردها» به سبب کثرت تلفظ به آملد، آمرد و «آمل» بدل شد. | آماردها یا همان مردم آمار قومی نیرومند و جنگجو بودهاند و ناحیه فعلی [[آمل]] را به عنوان مرکز خود انتخاب نموده و نام خود را بر آن نهادند. نام شهر آمل<ref>آمل باستانی که در متون میخی [[آشور]] آمده با شهر کنونی آمل فرق داشته و در اینجا خلط مبحث شده است.</ref> در مازندران را دگرگونشده نام آمارد دانستهاند و بعدها واژه «آماردها» به سبب کثرت تلفظ به آملد، آمرد و «آمل» بدل شد. | ||
− | |||
− | |||
[[ابن اسفندیار]] آمل را بازار جهانی روزگار خود معرفی و ذکر کرده بود. ابن راوی در کتاب خود آمل را بزرگتر از اصفهان و قزوین میخواند. بعضی از مورخان و جغرافی نویسان سابقه آمل را به دورهْ [[پیشدادیان]] و [[کیائیان]] نسبت دادهاند و آثار آمل را به مادها نسبت دادهاند. احتمالاً مردم آمل در زمان حکومت مهدی خلیفهْ عباسی، به دین اسلام گرویدند و بعد از آن بناهای اسلامی در آنجا ساخته شد. اوایل قرن هفتم حسام الدین اردشیر مرکزیت را از ساری به آمل آورد و قصر خود را در آنجا برپا داشت. در سال ۷۹۵ هـ. ق [[امیر تیمور گورکانی]] آمل و ساری را غارت کرد و فرمان قتلعام ساکنین آنها را صادر کرد و سه قلعهْ مهم از جمله ُ ماهان سر ُ را با خاک یکسان کرد. از آن پس آمل روبه ویرانی نهاد. آمل جدید در جوار شمال آمل قدیم بنا شدهاست. ابن اسفندیار آملی، مؤلف کتاب تاریخ طبرستان نام شهر آمل را برگرفته از نام دختری افسانهای به نام آمله میداند که دختر یکی از امیران دیلمی و همسر فیروزشاه، حاکم بلخ بودهاست.<ref>ابن اسفندیار (۶۱۳ه-ق)</ref> | [[ابن اسفندیار]] آمل را بازار جهانی روزگار خود معرفی و ذکر کرده بود. ابن راوی در کتاب خود آمل را بزرگتر از اصفهان و قزوین میخواند. بعضی از مورخان و جغرافی نویسان سابقه آمل را به دورهْ [[پیشدادیان]] و [[کیائیان]] نسبت دادهاند و آثار آمل را به مادها نسبت دادهاند. احتمالاً مردم آمل در زمان حکومت مهدی خلیفهْ عباسی، به دین اسلام گرویدند و بعد از آن بناهای اسلامی در آنجا ساخته شد. اوایل قرن هفتم حسام الدین اردشیر مرکزیت را از ساری به آمل آورد و قصر خود را در آنجا برپا داشت. در سال ۷۹۵ هـ. ق [[امیر تیمور گورکانی]] آمل و ساری را غارت کرد و فرمان قتلعام ساکنین آنها را صادر کرد و سه قلعهْ مهم از جمله ُ ماهان سر ُ را با خاک یکسان کرد. از آن پس آمل روبه ویرانی نهاد. آمل جدید در جوار شمال آمل قدیم بنا شدهاست. ابن اسفندیار آملی، مؤلف کتاب تاریخ طبرستان نام شهر آمل را برگرفته از نام دختری افسانهای به نام آمله میداند که دختر یکی از امیران دیلمی و همسر فیروزشاه، حاکم بلخ بودهاست.<ref>ابن اسفندیار (۶۱۳ه-ق)</ref> | ||
− | |||
* '''ملگونف سیاح روس''' در سال ۱۲۸۰ هجری قمروی بدون ذکر ماخذ نظر میدهد: «در بنای آن اختلاف است به ضحاک (و کیومرث و جمشید و هوشنگ) و فریدون و طهمورث نسبت دهند، درباره قدمت آمل سه نظر وجود دارد و البته نظریه آردها درسترین نظریه در مجموعه سه نظریه است و آمله هم جزو این سه نظریه است.» | * '''ملگونف سیاح روس''' در سال ۱۲۸۰ هجری قمروی بدون ذکر ماخذ نظر میدهد: «در بنای آن اختلاف است به ضحاک (و کیومرث و جمشید و هوشنگ) و فریدون و طهمورث نسبت دهند، درباره قدمت آمل سه نظر وجود دارد و البته نظریه آردها درسترین نظریه در مجموعه سه نظریه است و آمله هم جزو این سه نظریه است.» | ||
* '''یحیی ذکاء''' در «کاروند کسروی» آوردهاست: آما، آماردان یا ماردان، در زمان لشکرکشی اسکندر مقدونی به ایران، این تیره در مازندران نشیمن میداشتند و آن هنگام هنوز قبایل [[تپوران]] به آنجا نیامده بودند، ولی سپس چنانکه از گفتههای [[استرابون]] پیداست در [[آذربایجان]] و [[ارمنستان]] و [[پارس]] و دیگر جاها پراکنده شدند.<ref>ایران باستان [[مادها]] و [[آمردها]]</ref> | * '''یحیی ذکاء''' در «کاروند کسروی» آوردهاست: آما، آماردان یا ماردان، در زمان لشکرکشی اسکندر مقدونی به ایران، این تیره در مازندران نشیمن میداشتند و آن هنگام هنوز قبایل [[تپوران]] به آنجا نیامده بودند، ولی سپس چنانکه از گفتههای [[استرابون]] پیداست در [[آذربایجان]] و [[ارمنستان]] و [[پارس]] و دیگر جاها پراکنده شدند.<ref>ایران باستان [[مادها]] و [[آمردها]]</ref> |
نسخهٔ کنونی تا ۵ دسامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۱:۳۹
آمل (الگو:تلفظ) یکی از شهرهای استان مازندران در ایران است.
آمل با ۲۷۱۲۶۹ نفر جمعیت (بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۰)[۱] در جلگهٔ مازندران و در دوسوی رود هراز با ارتفاع ۷۶ متر از سطح دریا در ۵۲ درجه و ۲۱ دقیقه طول شرقی و ۳۶ درجه و ۲۵ دقیقه عرض شمالی و در فاصله ۷۰ کیلومتری غرب ساری، مرکز استان، ۱۸ کیلومتری جنوب دریای مازندران و ۶ کیلومتری شمال دامنه کوه البرز و ۱۸۰ کیلومتری شمال شرقی تهران قرار دارد. آمل از مهم ترین مراکز جمعیتی، فرهنگی، گردشگری، صنعتی و تاریخی ایران به شمار میآید.[۲]
وجه تسمیه[ویرایش]
نام یکی از اقوام ساکن کرانه جنوبی دریای مازندران آمارد بودهاست. نام شهر آمل در مازندران را دگرگونشده نام آمارد دانستهاند. واژه آمل که گونه دیگر آن آموی است، احتمالاً از قبیله باستانی (آ) مردها یا (آ) ماردها گرفته شدهاست. مورخان باستانی غربی نام این قبیله را مردی (mardio) یا آمردی (Amardio) آوردهاند. آماردها قومی نیرومند و جنگجو بودهاند و ناحیه فعلی آمل را به عنوان مرکز خود انتخاب نموده و نام خود را بر نهادند و بعدها واژه «آماردها» به سبب کثرت تلفظ به آملد، آمرد و «آمل» بدل شد. نیز وجه تسمیه این شهر به سبب بنیانگذارش "آمله" نیز میتواند باشد، چنانکه در تاریخ طبرستان ابن اسفندیار آمده است و در جای دیگر پیرنیا میگوید این قوم مهاجر بادیه نشین بودهاند که به تاخت تاز در اراضی اقوام دیگر میپرداختند و به روزگار کوروش تا حوالی ماد پراکنده گردیده بودند، آمردها در حدود سه هراز سال پیش از میلاد نیز در حال پیدا نمودن سرزمین بودهاند.[۳] و در اطلس شناسی آمده آمل از سرزمینهای قدیمی بوده و دیرینه گی آن به درازای بلندی میرسد و مردمانش از آمردها هستند که اولین قوم در کنار دریا پارس اند. اردشیر میگوید؛ هزاران سال، پیش از آمدن آریاهای ایرانی به فلات ایران چندین گروه مردمان بومی که چهار گروه آن مشهورترند در این فلات جای داشتند که چگونگی دورههای پیشین آن چندان روشن نیست. نام یکی از این چهار گروه مردم بومی فلات ایران مرد بود، نام گروه مرد در نوشتهها «مارد» یا «آمارد» آمده که به زبان ایران و بومی مرد و آیمرد است و واژههای آمرت زبان کهنسال ارامنه و مردی، آی مردی، جوانمرد، جوانمردی، گله و گیله مرد که امروزه در سراسر مازندران و گیلان گویا است از نام باستانی این گروه سرچشمه میگیرد. رابینو معتقد است در میان اقوام تاریخی مازندران یکی تیپرها بودند که در کوههای شمالی سمنان اقامت داشتند و دیگری آمردها که شهر آمل (آمرد همان آمل است چنانکه پرد همان پل میباشد) به اسم آنها نامیده شد اولین گروه در حاشیه دریا در ایران بودند و مرزهای چهارگونه سرزمین مردها بدینگون بود، از خاور به مرز ورگانا، هیرگانا گرگان و قسمتی به پارت خراسان، از شمال به دریاچه دراکسپین (کاسپین، کاسو، کازاک یا قزاق) و از باخترن تا آن دست لنکران (قفقاز) و از جنوب خاوری به کومیسین (قومس یا دامغان) و از جنوب رکا (رک یا ری) و جنوب باختری به کسپین (قوزوین) و سرزمین مدی چسبندگی داشت.[۴]
- پورداود نوشته است: «آمیانوس Ammianus در حدود سال ۳۶۰ میلادی کتاب خود را نوشت وی و چند تن دیگر در طی جغرافیا و تاریخ روزگار هخامنشی و اسکندر و سلوکیه و اشکانی و ساسانی از قومی به نام مردوی Mardoi یا آمردی Amardoi یاد میکنند که در سواحل دریای خزر میزیستند و تیرهای از همین مردم در آسیای مرکزی، نزدیکی مرو رود جیحون (آمویه) بسر میبردند.»[۵]
با توجه به متن کتیبههای آشوری در نزدیکی شهر کنونی آمل مازندران فرض گردیده است، نکته جالب اینجاست که سرزمین اسپاردا یا ساپاردا نیز در همین منطقه در نظر گرفته شده است، این نام دقیقاً مشابه با نامی است که در کتیبههای پارسی باستان برای سرزمین لیدیه در غرب کشور کنونی ترکیه به کاربرده میشده است، مسلماً این نام با نام اسپارتا که هم نام استانی است در کشور ترکیه و هم نام شهری باستانی در یونان که نبرد ۳۰۰ تن از جنگجویان این شهر با خشایارشا شهرت جهانی دارد، شباهبت بسیار دارد.[۶]
تاریخچه[ویرایش]
یکی از قدیمی ترین شهرهای ایران است که در شمال ایران، استان مازندران قراردارد که مرکز شهرستان آمل است. آمل از شهرهای قدیمی و فلاتی ایران است که پیشینه آن به دوره قبل از اسلام میرسد. واژه آمل، حرف «آ» در زبان ایرانیان قدیم کاربرد «ضد» داشته و «مُل» به معنی مرگ و «آمل» ترکیبی از ضد مرگ مانند امرداد و مرداد است. آمل به معنی بی مرگ است یعنی تو را مرگ مباد. امپراتوری اشکانیان (۲۵۰ پ. م. ۲۲۴ م.) که امپراتوری پارتها نیز شناخته میشود، یکی از قدرتهای سیاسی و فرهنگی ایرانی در ایران زمین بود که به نام موسس آن بنیان گذاشته شد. آمل در آن زمان پایتخت اقلیمی و رسمی اشکانیان بود و در دوران اساطیری منوچهر و بهرام و فریدون نیز پایتخت اساطیری ایران بود و در ادامه در عصر صفوی آمل رونق فراوان گرفت و حکام صفویه به مازندران دلبستگی خاص داشتند. شاه عباس که به آمل علاقه زیاد داشت به دستور او جاده کنار رودخانه هراز آباد شد و در طول راه برای توقف چهارپایان و افراد کاروانسرا ایجاد کردند جاده شوسهای که آمل را به ساری و گرگان وصل میکرد، درزمان او احداث شد. از این شهر با عنوان "پایتخت دنیای مسکون" به جهت بزرگی و عظمت آن یاد می شده است.[۷]آماردها قوی، نیرومند و جنگجو بودهاند و ناحیه فعلی آمل را به عنوان مرکز خود انتخاب نموده و نام خود را بر آن نهادند و بعدها واژه (آماردها) به سبب کثرت تلفظ به آمرد، آموی، آملد، آمرد و آمل بدل شد. بعضیها معتقدند تاریخ آمل با افسانهها پیوند خرده است.[۸] آماردها قومی آریایی و سکایی که در تبرستان زندگی میکردند. در کتاب گیلان (سال ۱۳۸۰) قوم آمارد قومی مستقل شناخته میشوند. شاید تاتها و دیلمیان و آموییان را بتوان فرزندان آنان دانست..[۹] آماردها بنابر نظر ریچارد فرای (سال ۱۹۹۵) , آملی کوهرت (سال ۲۰۰۷) و دانشنامه ایرانیکا، یک قوم آریایی بودند[۱۰].
آماردها یا همان مردم آمار قومی نیرومند و جنگجو بودهاند و ناحیه فعلی آمل را به عنوان مرکز خود انتخاب نموده و نام خود را بر آن نهادند. نام شهر آمل[۱۱] در مازندران را دگرگونشده نام آمارد دانستهاند و بعدها واژه «آماردها» به سبب کثرت تلفظ به آملد، آمرد و «آمل» بدل شد.
ابن اسفندیار آمل را بازار جهانی روزگار خود معرفی و ذکر کرده بود. ابن راوی در کتاب خود آمل را بزرگتر از اصفهان و قزوین میخواند. بعضی از مورخان و جغرافی نویسان سابقه آمل را به دورهْ پیشدادیان و کیائیان نسبت دادهاند و آثار آمل را به مادها نسبت دادهاند. احتمالاً مردم آمل در زمان حکومت مهدی خلیفهْ عباسی، به دین اسلام گرویدند و بعد از آن بناهای اسلامی در آنجا ساخته شد. اوایل قرن هفتم حسام الدین اردشیر مرکزیت را از ساری به آمل آورد و قصر خود را در آنجا برپا داشت. در سال ۷۹۵ هـ. ق امیر تیمور گورکانی آمل و ساری را غارت کرد و فرمان قتلعام ساکنین آنها را صادر کرد و سه قلعهْ مهم از جمله ُ ماهان سر ُ را با خاک یکسان کرد. از آن پس آمل روبه ویرانی نهاد. آمل جدید در جوار شمال آمل قدیم بنا شدهاست. ابن اسفندیار آملی، مؤلف کتاب تاریخ طبرستان نام شهر آمل را برگرفته از نام دختری افسانهای به نام آمله میداند که دختر یکی از امیران دیلمی و همسر فیروزشاه، حاکم بلخ بودهاست.[۱۲]
- ملگونف سیاح روس در سال ۱۲۸۰ هجری قمروی بدون ذکر ماخذ نظر میدهد: «در بنای آن اختلاف است به ضحاک (و کیومرث و جمشید و هوشنگ) و فریدون و طهمورث نسبت دهند، درباره قدمت آمل سه نظر وجود دارد و البته نظریه آردها درسترین نظریه در مجموعه سه نظریه است و آمله هم جزو این سه نظریه است.»
- یحیی ذکاء در «کاروند کسروی» آوردهاست: آما، آماردان یا ماردان، در زمان لشکرکشی اسکندر مقدونی به ایران، این تیره در مازندران نشیمن میداشتند و آن هنگام هنوز قبایل تپوران به آنجا نیامده بودند، ولی سپس چنانکه از گفتههای استرابون پیداست در آذربایجان و ارمنستان و پارس و دیگر جاها پراکنده شدند.[۱۳]
- راوی در مورد آمل این چنین ذکر میکند و شعر میسراید: رسیدم به آمل شهر هفت رنگ همه شاعر و عارف و مرد جنگ بزرگان ایران زمین و بزرگان شهیر ز میر حیدر فخر رازی و ابن جریر/در قبالههای کهن مذکور است که معنی آمل به واژه طبری آهوش است وهش وهل مرگ را گویند و کنایه از این است که تو را هرگز مرگ مباد.[۱۴] به گفتهٔ مورخان امروزی نیز این قوم در غرب مازندران کنونی و شرق گیلان میزیستند.[۱۵] پیش از مهاجرت آریاییها به فلات ایران و سکنا گزیدنشان، اقوامی در منطقه شمالی رشته کوه البرز و در حاشیه جنوبی دریاچه خزر شده است، که به آماردها معروف بودهاند.[۱۶][۱۷]
مغولان خرابی بسیاری از شهرهای مرکزی و غربی ایران به دست سپاهیان جبه نویان و سبتای بهادر بود که در تعقیب محمد خوارزمشاه بودند.[۱۸] در ناحیه توس هر کدام از این دو سردار مغول از یک جهت به تعقیب خوارزمشاه حرکت کردند سبتای از شاهراه دامغان و سمنان راهی ری شد و جبه راه مازندران را انتخاب کرد و بعد از غارت آبادیهای مازندران بخصوص آمل به ری رسید.[۱۹] فرهاد یکم پادشاه اشکانی (۱۸۱-۱۷۳ ق م) ماردها را در منطقه آمل مغلوب کرد. گفته میشود وی گروهی از این قوم را به سرزمین پارت در شمال خراسان کوچ داد و آنان در غرب آمودریا که آن را آمل زم نیز میخوانند، ساکن شدند.
منابع[ویرایش]
- آمل بی مرگ است
- وجه تسمیه
- تاریخچه
- آمل خاستگاه آمارد، نگاهی به بافت کهن شهر آمل، مهندس علیرضا اسلامی مقدم، ۱۳۸۹
- آمل دروازه شمال کشور
- بام ایران
- کشف ۷۰۷ عدد سکه دوره هخامنشی در آمل
- دورتینا ایران توریسم
- ابن اسفندیار کاتب، حسن، ۱۳۲۰، تاریخ طبرستان، تصحیح عباس اقبال، چاپخانه مجلس، جلد اول، تهران.
- اعتمادالسلطنه، محمد حسن خان، ۱۳۷۳، تاریخ طبرستان، مقدمه، تحشیه و تعلیقات میترا مهرآبادی، انتشارات دنیای کتاب، چاپ اول، تهران.
- بارتولد، ولادیمیر، ۱۳۷۲، تذکره جغرافیای تاریخی ایران، ترجمه حمزه سردادور، انتشارات توس، چاپ سوم، تهران.
- رابینو، ه. ل، ۱۳۴۳، سفرنامه مازندران و استرآباد، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ دوم، تهران.
- رابینو، ه. ل. ، ۱۳۶۵، مازندران و استرآباد، ترجمة غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم.
- ستوده، منوچهر،، ۱۳۷۴، از آستارا تا استرآباد (آثار و بناهای مازندران غربی)، انتشارات معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد و انجمن آثار و *مفاخر فرهنگی، جلد سوم، چاپ دوم.
- سرزمین آمردها، جلد دوم، مازندران