ثعالبه: تفاوت بین نسخهها
(یک نسخهٔ میانی توسط کاربر مشابهی که نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | |||
از [[خوارج]]. | از [[خوارج]]. | ||
سطر ۶: | سطر ۵: | ||
[[مطهر مقدسی]] و [[فخر رازی]] از ایشان با عنوان « [[ثعلبیه]] » یاد می کنند. <ref>[[اعتقادات فِرَق المسلمین و المشرکین]]، [[فخر رازی]]، ص54 / [[البدء و التاریخ]]، [[مطهر مقدسی]]، ج5، ص134</ref> | [[مطهر مقدسی]] و [[فخر رازی]] از ایشان با عنوان « [[ثعلبیه]] » یاد می کنند. <ref>[[اعتقادات فِرَق المسلمین و المشرکین]]، [[فخر رازی]]، ص54 / [[البدء و التاریخ]]، [[مطهر مقدسی]]، ج5، ص134</ref> | ||
− | [[دانشنامه جهان اسلام]] درباره این فرقه می نویسد: « ثعالبه فرقه ای از خوارج، پیروان ثعلبة بن عامر یا [[ثعلبة بن مشکان]] می باشند. نام این فرقه را ثعلبیه و گاه به اشتباه [[تغلبیه]] نیز آورده اند. غالباً ثعالبه را گروهی منشعب از [[ | + | [[دانشنامه جهان اسلام]] درباره این فرقه می نویسد: « ثعالبه فرقه ای از خوارج، پیروان ثعلبة بن عامر یا [[ثعلبة بن مشکان]] می باشند. نام این فرقه را ثعلبیه و گاه به اشتباه [[تغلبیه]] نیز آورده اند. غالباً ثعالبه را گروهی منشعب از [[عجارده]] دانسته و گفته اند که ثعلبه از یاران [[عبدالکریم بن عَجْرَد]] بود. سبب جدایی ثعلبه از ابن عجرد را اختلاف نظر این دو درباره اطفال دانسته اند؛ ابن عجرد معتقد بود که باید از اطفال قبل از به بلوغ رسیدنشان برائت جست اما ثعلبه می گفت که ما اطفال را دوست می داریم مگر اینکه حق را انکار کنند. وی معتقد بود درباره محبت به کودکان و عداوت با آنان حکم خاصی نداریم و کودکان اگر پس از به بلوغ رسیدن و دعوت به اسلام، حق را نپذیرند، کافر شده اند. اختلاف نظر این دو نفر در ماجرای خواستگاری از دختربچه ای بروز کرد و به جدایی آنان انجامید. به ثعلبه و پیروانش عقاید دیگری نیز نسبت داده شده است، از جمله اینکه گرفتن زکات از بندگان (بردگان) هنگامی که غنی اند و دادن زکات به آنها هنگامی که فقیرند رواست. همچنین گفته شده است که ثعالبه قضا و قدر الهی را منکر بوده اند و نیز کودکان را در عذاب پدرانشان شریک می دانسته اند. |
ثعالبه را به چند فرقه تقسیم کرده اند: نخست فرقه ای که بعد از ثعلبه به امامت فرد دیگر قائل نشدند. | ثعالبه را به چند فرقه تقسیم کرده اند: نخست فرقه ای که بعد از ثعلبه به امامت فرد دیگر قائل نشدند. | ||
سطر ۱۶: | سطر ۱۵: | ||
فرقه چهارم [[شیبانیه (از خوارج)|شیبانیه]] اند که پیروان [[شیبان بن سَلَمه]] بوده اند. وی در قیام [[ابومسلم خراسانی]] او را یاری کرد و همراه ابومسلم و [[علی بن کرمانی]] با [[نصربن سَیار لیثی]] جنگید اما پس از چندی با ابومسلم مخالفت کرد و به زندان افتاد و سپس به قتل رسید. بیشتر ثعالبه او را به جهت همکاری با ابومسلم تکفیر کردند. این گروه در این امر از نظر [[زیاد بن عبدالرحمان]] پیروی کردند که در آن زمان فقیه و رئیس ثعالبه بود و از این رو تکفیرکنندگانِ شیبان را [[زیادیه (از خوارج)|زیادیه]] گفته اند. در میان ثعالبه کسانی، از جمله [[عطیه جرجانی]]، معتقد بودند که شیبان توبه کرده است اما تکفیرکنندگان او توبه اش را صحیح نمی دانستند، چرا که معتقد بودند او کسانی را به ناحق کشته و اموالشان را گرفته است و بدین ترتیب، پذیرفته شدن توبه او منوط به این است که این افراد از حقشان بگذرند. همچنین گفته شده است شیبانیه قائل به جبر بوده و نیز بر این باور بوده اند که خدا در نفس خود علمی می آفریند که به واسطه آن، به اشیا علم پیدا می کند و پیش از این خدا به اشیا علم ندارد و بدین ترتیب، علم خدا را حادث می دانسته اند. | فرقه چهارم [[شیبانیه (از خوارج)|شیبانیه]] اند که پیروان [[شیبان بن سَلَمه]] بوده اند. وی در قیام [[ابومسلم خراسانی]] او را یاری کرد و همراه ابومسلم و [[علی بن کرمانی]] با [[نصربن سَیار لیثی]] جنگید اما پس از چندی با ابومسلم مخالفت کرد و به زندان افتاد و سپس به قتل رسید. بیشتر ثعالبه او را به جهت همکاری با ابومسلم تکفیر کردند. این گروه در این امر از نظر [[زیاد بن عبدالرحمان]] پیروی کردند که در آن زمان فقیه و رئیس ثعالبه بود و از این رو تکفیرکنندگانِ شیبان را [[زیادیه (از خوارج)|زیادیه]] گفته اند. در میان ثعالبه کسانی، از جمله [[عطیه جرجانی]]، معتقد بودند که شیبان توبه کرده است اما تکفیرکنندگان او توبه اش را صحیح نمی دانستند، چرا که معتقد بودند او کسانی را به ناحق کشته و اموالشان را گرفته است و بدین ترتیب، پذیرفته شدن توبه او منوط به این است که این افراد از حقشان بگذرند. همچنین گفته شده است شیبانیه قائل به جبر بوده و نیز بر این باور بوده اند که خدا در نفس خود علمی می آفریند که به واسطه آن، به اشیا علم پیدا می کند و پیش از این خدا به اشیا علم ندارد و بدین ترتیب، علم خدا را حادث می دانسته اند. | ||
− | فرقه پنجم [[رَشیدیه (از خوارج)|رَشیدیه]] یا [[رُشَیدیه]]، پیروان [[رشید طوسی]] بودند که به [[عُشْریه]] نیز معروف اند. وجه تسمیه این گروه به | + | فرقه پنجم [[رَشیدیه (از خوارج)|رَشیدیه]] یا [[رُشَیدیه]]، پیروان [[رشید طوسی]] بودند که به [[عُشْریه]] نیز معروف اند. وجه تسمیه این گروه به عشریه از این جهت است که در زکات به جای پرداخت یک دهم از محصولی که با آب نهر و رود آبیاری می شده ـ چنانکه نظر [[زیادبن عبدالرحمان]] فقیه ثعالبه نیز بوده است ـ یک بیستم از محصول را پرداخت می کرده اند، چرا که زیاد بن عبدالـرحمان تَبَرّی از کسانی را که یک بیستم را می پرداخته اند روا نمی دانسته است. |
فرقه آخر [[مُکَرَّمیه]] اند. نام رهبر این گروه به صورتهای [[ابی مُکرَم]] و [[مُکَرَّم بن عبدالله عجلی]] ضبط شده است. آنان تارک واجبات و مرتکب گناه کبیره را کافر می دانستند اما نه از جهت این اعمال، بلکه بدین سبب که ارتکاب این اعمال را ناشی از جهل به خداوند می دانستند و جهل به خدا را کفر می شمردند. چنانکه ملاک ایمان و بی ایمانی را هم به جای اعمال فرد در طول زندگی، حال او هنگام مرگ می دانستند. | فرقه آخر [[مُکَرَّمیه]] اند. نام رهبر این گروه به صورتهای [[ابی مُکرَم]] و [[مُکَرَّم بن عبدالله عجلی]] ضبط شده است. آنان تارک واجبات و مرتکب گناه کبیره را کافر می دانستند اما نه از جهت این اعمال، بلکه بدین سبب که ارتکاب این اعمال را ناشی از جهل به خداوند می دانستند و جهل به خدا را کفر می شمردند. چنانکه ملاک ایمان و بی ایمانی را هم به جای اعمال فرد در طول زندگی، حال او هنگام مرگ می دانستند. |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۰:۲۶
از خوارج.
ایشان پیروان ثعلبة بن عامر می باشند. [۱]
مطهر مقدسی و فخر رازی از ایشان با عنوان « ثعلبیه » یاد می کنند. [۲]
دانشنامه جهان اسلام درباره این فرقه می نویسد: « ثعالبه فرقه ای از خوارج، پیروان ثعلبة بن عامر یا ثعلبة بن مشکان می باشند. نام این فرقه را ثعلبیه و گاه به اشتباه تغلبیه نیز آورده اند. غالباً ثعالبه را گروهی منشعب از عجارده دانسته و گفته اند که ثعلبه از یاران عبدالکریم بن عَجْرَد بود. سبب جدایی ثعلبه از ابن عجرد را اختلاف نظر این دو درباره اطفال دانسته اند؛ ابن عجرد معتقد بود که باید از اطفال قبل از به بلوغ رسیدنشان برائت جست اما ثعلبه می گفت که ما اطفال را دوست می داریم مگر اینکه حق را انکار کنند. وی معتقد بود درباره محبت به کودکان و عداوت با آنان حکم خاصی نداریم و کودکان اگر پس از به بلوغ رسیدن و دعوت به اسلام، حق را نپذیرند، کافر شده اند. اختلاف نظر این دو نفر در ماجرای خواستگاری از دختربچه ای بروز کرد و به جدایی آنان انجامید. به ثعلبه و پیروانش عقاید دیگری نیز نسبت داده شده است، از جمله اینکه گرفتن زکات از بندگان (بردگان) هنگامی که غنی اند و دادن زکات به آنها هنگامی که فقیرند رواست. همچنین گفته شده است که ثعالبه قضا و قدر الهی را منکر بوده اند و نیز کودکان را در عذاب پدرانشان شریک می دانسته اند.
ثعالبه را به چند فرقه تقسیم کرده اند: نخست فرقه ای که بعد از ثعلبه به امامت فرد دیگر قائل نشدند.
دوم مَعبَدیه که بعد از ثعلبه، شخصی به نام مَعبدبن عبدالرحمان را امام دانستند. معبد و پیروان او در مسئله زکات دادن به بندگان و زکات گرفتن از آنها با دیگر ثعالبه مخالفت کردند و مخالفان خود را تکفیر نمودند و متقابلاً از جانب آنان تکفیر شدند.
فرقه سوم اخنسیه است که پیروان شخصی به نام اخنس بوده اند. وی که در ابتدا با دیگر ثعالبه در موالات با کودکان هم نظر بود، از نظر آنها برگشت و گفت درباره همه کسانی که در وضع تقیه قرار دارند، باید از اظهارنظر احتراز کرد (توقف)؛ اگر ایمان کسی ثابت شد، باید با او به موالات رفتار کرد و اگر به کفر شناخته شد، باید از وی برائت جست. اخنسیه کشتن پنهانی را روا نمی دانستند و اگر اهل قبله پس از شروع جنگ با آنها، خواهان صلح می شدند، می پذیرفتند. از دیگر اقوال منسوب به اخنسیه، جایز دانستن نکاح زنان مسلمان با مشرکان است.
فرقه چهارم شیبانیه اند که پیروان شیبان بن سَلَمه بوده اند. وی در قیام ابومسلم خراسانی او را یاری کرد و همراه ابومسلم و علی بن کرمانی با نصربن سَیار لیثی جنگید اما پس از چندی با ابومسلم مخالفت کرد و به زندان افتاد و سپس به قتل رسید. بیشتر ثعالبه او را به جهت همکاری با ابومسلم تکفیر کردند. این گروه در این امر از نظر زیاد بن عبدالرحمان پیروی کردند که در آن زمان فقیه و رئیس ثعالبه بود و از این رو تکفیرکنندگانِ شیبان را زیادیه گفته اند. در میان ثعالبه کسانی، از جمله عطیه جرجانی، معتقد بودند که شیبان توبه کرده است اما تکفیرکنندگان او توبه اش را صحیح نمی دانستند، چرا که معتقد بودند او کسانی را به ناحق کشته و اموالشان را گرفته است و بدین ترتیب، پذیرفته شدن توبه او منوط به این است که این افراد از حقشان بگذرند. همچنین گفته شده است شیبانیه قائل به جبر بوده و نیز بر این باور بوده اند که خدا در نفس خود علمی می آفریند که به واسطه آن، به اشیا علم پیدا می کند و پیش از این خدا به اشیا علم ندارد و بدین ترتیب، علم خدا را حادث می دانسته اند.
فرقه پنجم رَشیدیه یا رُشَیدیه، پیروان رشید طوسی بودند که به عُشْریه نیز معروف اند. وجه تسمیه این گروه به عشریه از این جهت است که در زکات به جای پرداخت یک دهم از محصولی که با آب نهر و رود آبیاری می شده ـ چنانکه نظر زیادبن عبدالرحمان فقیه ثعالبه نیز بوده است ـ یک بیستم از محصول را پرداخت می کرده اند، چرا که زیاد بن عبدالـرحمان تَبَرّی از کسانی را که یک بیستم را می پرداخته اند روا نمی دانسته است.
فرقه آخر مُکَرَّمیه اند. نام رهبر این گروه به صورتهای ابی مُکرَم و مُکَرَّم بن عبدالله عجلی ضبط شده است. آنان تارک واجبات و مرتکب گناه کبیره را کافر می دانستند اما نه از جهت این اعمال، بلکه بدین سبب که ارتکاب این اعمال را ناشی از جهل به خداوند می دانستند و جهل به خدا را کفر می شمردند. چنانکه ملاک ایمان و بی ایمانی را هم به جای اعمال فرد در طول زندگی، حال او هنگام مرگ می دانستند.
چندان مشخص نیست که این فرقه ها چه تعداد پیرو داشته اند و به صورت جریانی تاریخی مطرح بوده اند یا نه؛ ازاین رو، گاه چنین فرقه بندیهایی معلول علاقه نویسندگان ملل و نحل به تقسیم فرقه های اسلامی به هفتاد و سه ملت دانسته شده است. » [۳]
پانویس
- ↑ اعتقادات فِرَق المسلمین و المشرکین، فخر رازی، ص55 / البدء و التاریخ، مطهر مقدسی، ج5، ص134 / التبصیر فی الدین، شهفور اسفراینی، ص57 / الحور العین، نشوان حمیری، ص172 / الفرق بین الفرق، عبدالقاهر بغدادی، ص117 / الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ابن حزم، ج3، ص126 / مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ابوالحسن اشعری، ج1، ص179 / الملل و النحل، محمد شهرستانی، ج1، ص118 / نفائس الفنون فی عرایس العیون، شمس الدین محمد آملی، ج2، ص274
- ↑ اعتقادات فِرَق المسلمین و المشرکین، فخر رازی، ص54 / البدء و التاریخ، مطهر مقدسی، ج5، ص134
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، ج9، ص50